مقالات نظامی
انتشار مقالات ومطالب نویسنده ودوستان وارائه جدیدترین و اخرین تحولات و رویدادهای نظامی توسط میناگلرو

 
تاريخ : یکشنبه ۱۴۰۱/۰۱/۰۷

سرنگونی ایرباس ایرانی از دید دیگر

گرداوری: مینا گلرو

سال ۱۹۸۸ وضعیت میدانی در جنگ ایران و عراق یکی از طولانی ترین نبردهای قرن بیستم

بدنبال یکسری درگیری های ناخواسته در خلیج فارس اوضاع جنگ برای ایران سخت تر میشود ، متاسفانه ایران در جبهه های جنگی زمینی زیر فشار شدید نیروهای تا دندان مسلح عراق است
ایران برتری هوایی خود را که برگ برنده این کشور در آغاز جنگ بود را کاملا از دست داده و نیروی هوایی ایران کاملا منفعل شده ، شهرهای نوار غربی ایران زیر بمباران مداوم جنگنده های عراقی هستند که تا پیش از این از ترس اف -۱۴ های ایرانی جرات ورود به آسمان ایران را نداشتند ولی حالا و در غیاب عقاب های تیزچنگ آسمان ایران که بدلیل نبود قطعات یدکی و طولانی شدن مدت جنگ اغلب زمینگیر شده اند و ان بخش محدود هم که هنوز از توان عملیاتی برخوردارند برای ادامه روند صادرات نفت ایران برای اسکورت نفتکش ها بکار گرفته میشوند ، نوار غربی ایران را جولانگاه تاخت و تاز خود کرده اند

تجهیز عراق به تسلیحات فرانسوی عملا قدرت نظامی این کشور را بشدت تقویت نموده و بی اغراق ورود میراژها به سازمان رزم عراق فشار مضاعفی را بر نیروی هوایی ایران که هر روز نحیف تر هم میشد وارد کرده بود
در چنین وضعیتی که ایران تمامی برگهای برنده خود را از دست داده بود تنها ابزار قدرت ایران که میتوانست با ان هنوز فضای چانه زنی و مذاکرات را در موضع برابر و یا حتی بالاتر برای ایران بهمراه داشته باشد برتری مطلق و بی چون و چرای ایران در خلیج فارس بود در واقع عراق بدلیل نداشتن مرز آبی انچنانی ( تمامی مرز دریایی عراق به بندر فاو که در دهانه رود اروند واقع شده بود محدود میشد ) ونیروی دریایی کوچک این کشور که از تعداد محدودی ناوچه کلاس اوسا ساخت شوروی بهره میبرد در عملیات مروارید و در ابتدای جنگ ( طی عملیاتی بسیار مدرن و به سبک قدرتهای رده اول در جهان که حاصل اموزش بسیار خوب نیروهای ایرانی در زمان قبل از جنگ و تجهیزاتی که در زمان خود از پیشرفته ترین جنگ افزارهای موجود در جهان بود ) در هم کوبیده شد ، و پس از ان هم عراق که میدانست توان ایستادگی در دریا را ندارد کاملا تمرکز خود را بر نیروی هوایی و زمینی خود گذاشت

ولی متاسفانه ایران با انجام چند اشتباه در استراتژی جنگی خود این برتری خود را نیز کم رنگ نمود و ان وارد نمودن ایالات متحده بجنگ بود اگرچه ایالات متحده قصد ورود بجنگ را از مدتها قبل بصورت جدی داشت و تنها منتظر بهانه ای بود
در این مقطع برای کشورمان همان تراژدی تکرار شد که در جنگ جهانی دوم برای المان اجرا به اجرا گذاردند
یعنی ورود ایالات متحده بجنگ و وارد اوردن ضربه نهایی وجالب اینجاست که کماکیف ورود ایالات متحده هم شباهت بسیار زیادی به همان زمان داشت یعنی تحریک حداکثری و اجرای یک رشته جنگ روانی بر علیه کشوری که قرار است بر علیه ان اقدام شود
در جنگ دوم بریتانیا با تمام توان خود به کشتی های تجاری که مقصدشان المان بود حمله ور میشد و در طرف مقابل امریکا با خیال راحت کشتی های مملو از مواد غذایی ، سلاح و سوخت را در مقابل نیروی دریایی المان به بریتانیا ارسال میکرد در واقع امریکا سیاست اجرای جنگ‌روانی بر علیه المان را در پیش گرفته بود تا المان را عصبی کرده و در واقع المان خود محوز ورود ایالات متحده را بجنگ صادر کند
بازی نخ نما و قدیمی که استراتژی مورد علاقه دولتمردان امریکا است یعنی گرفتن ژست دفاع از خود و ورود اجباری به جنگ‌
در اینگونه مواقع کشور مقابل را در یک بازی دو سر باخت قرار میدهند یا باید حرکات تحریک امیز امریکا را تحمل کرده و واکنشی انجام ندهد که باعث تحقییر خود و از بین رفتن وجهه نیروهای نظامی و از دست دادن اعتماد بنفس نیروها میشود و نشان دادن عکس العمل که برابر با اعلان جنگ به امریکا هست
در مورد ایران هم دقیقا همین ماجرا رقم خورد،

حرکت اشتباه در شطرنج سیاست

اولین موردی که ایران نادیده گرفت تصمیم دو ابرقدرت در حاشیه اجلاس خلع سلاح اتمی سالت که گورباچف رهبر شوروی و ریگان ریاست جمهوری امریکا در مذاکرات حاشیه ان به این توافق دست پیدا کردند که جنگ ایران و عراق نباید پیروزی داشته باشد زیرا کشور پیروز در این جنگ‌ به یک غول نظامی و سیاسی در خاورمیانه تبدیل خواهد شد که توازن قوا در این منطقه را بهم خواهد زد ، لذا قرار بر این شد ابتدا دو کشور را دعوت به پذیرش اتش بس و مذاکره کنند در صورتیکه هرکدام از طرفین نپذیرفتن دو ابر قدرت اقدام به وارد نمودن فشارسیاسی اقتصادی و نظامی همه جانبه بر طرفی که خواستار جنگ است کنند تا زمانیکه که از تصمیم خود عدول کند

وارد آوردن فشار حداکثری بر ایران و تحریمهایی بسیار ناجوانمردانه

این توافق مقارن بود با پیروزی های پی در پی ایران
در تحولات میدانی ارتش عراق وضعیت مناسبی نداشت ، شکست های پیاپی و از دست دادن استحکامات دفاعی که بر روی رودخانه ها بزرگ مرزی در خوزستان ایجاد کرده بود ، شدید روحیه ارتش عراق را تضعیف نموده بود
تجهیزات دانگرید شده روسی ارتش عراق بهیچوجه در مقابل سلاح های مرغوب و پیشرفته غربی ایران حرفی برای گفتن نداشت ، وارتش عراق کاملا منفعل و زمینگیر شده بود در مقابل ایران برتری کامل هوایی را در اختیار داشت ، بتازگی نیروی دریایی عراق را کاملا نابود کرده بود و بر روی زمین هم نیروهای ایرانی در شرایط روحی و میدانی بسیار عالی بودند
در چنین وضعیتی جلسه ای برای رسیدگی و روشن نمودن ادامه جنگ برگزار گردید در این جلسه عده ای از مسولان خواستار مذاکره و اتمام جنگ بودند زیرا پس از ازاد شدن مناطق اشغال شده توسط عراق و مشروط بر قبول پرداخت خسارت به ایران ادامه این جنگ را به صلاح نمیدانستند و گروه دیگری اعتقاد داشتند عراق در حال حاضر در بدترین شرایط خود قرار دارد و اگر بهمین روال پیش برود نهایتا چند ماه بیشتر دوام نمی اورد و حال که تا این مرحله وارد شده ایم میتوانیم صدام را برداشته و یک حکومت مردمی بجای وی مانند انقلاب اسلامی بر سر کار بیاوریم و برای همیشه خطر صدام را برداریم
چنین استراتژی مورد نظراغلب مسولان بود و در نهایت موافقت امام خمینی را نیز کسب شد

ولی متاسفانه مسولان وقت ایرانی دو موضوع را نادیده گرفته بودند و ان اینکه از نظر مقررات بین المللی ادامه جنگ و وارد شدن بخاک عراق کاملا شرایط را با زمان جنگ در خاک ایران متفاوت میکرد و ایران را از جایگاه یک کشور که در حال دفاع از خاک خود بود برداشته و در جایگاه یک کشور مهاجم قرار میداد و این بهیچوجه برای ایران که بعد از انقلاب با اغلب کشورهای پر قدرت و صاحب نفوذ در تعارض قرار گرفته بود نمیتوانست گزینه خوبی باشد چون این موضوع ، دست این کشورها را برای هرگونه اقدامی بر علیه ایران باز میگذاشت

از سوی دیگر ایران اخطار وزیر امور خارجه المان در سازمان را هم که بسیار سربسته به ایران خبراز اقدام جمعی از کشورها بر علیه ایران را میداد نادیده گرفت ( آقای ظریف که در آنزمان دیپلمات هیئت سیاسی ایران در مذاکرات جنگ بود در یکی از مصاحبه های خود عنوان میکنند که در همان زمان وزیر امورخارجه المان بما عنوان کرد که بهترین راه برای شما این است که پیشنهاد صلح را در حالذحاضر که دست بالا را دارید بپذیرید یقین بدانید سال بعد در چنین شرایطی نخواهید بود
آقای ظریف ادامه دادند که در حالیکه صحبتهای آقای وزیر بسیار مبهم و اشاره ای بود ولی ما بر حسب وظیفه خود که انتقال کوچکترین موارد به مسولان است موضع وزیر امور خارجه المان را انتقال دادیم که در جلسه ای مسولان ان را مورد ارزیابی و بررسی قرار دادند و در نهایت به این نتیحه رسیدند که اینهم بخشی از جنگ روانی است که دشمن برعلیه ایران به راه انداخته و با وضعیت فعلی صدام تا چند ماه اینده بیشتر دوام نخواهد اورد آقای ظریف میگویند پس از رد پیشنهاد اتش بس از سوی ایران وضعیتی پیش امد که گویا همگی کشورها از پیش فکر همه چیز را کرده و تنها منتظر همین پاسخ از سوی ایران بودند چون بلافاصله یک اجماع بین المللی بر علیه ایران براه افتاد و دقیقا در سال بعد پیش بینی وزیر المانی درست از اب درامد تا نشان بدهد که اقدام برعلیه ایران از مدتها قبل در دستور کار انها قرار گرفته بود)

از طرفی کشورهای عربی تا زمانیکه جنگ در خاک ایران بود بخاطر تمرکز بیشتر بر اسراییل جنگ ایران و عراق را بعنوان یک مشکل درجه ۲ نگاه میکردند خصوصا برخی از تحرکات اسراییل در آنزمان هم در نهایت بنفع ایران شد.
زیرا با ورود اسراییل به نبرد دره بقا و در گیری های پراکنده قبل و پس از ان کاملا توجه اعراب را مشغول نموده بود ولی با ورود ایران بخاک عراق بیکباره تمام تمرکز و تلاش اعراب متمرکز ایران شد این موضوع تا انجا پیش رفت که یاسر عرفات به اعانه هایی که از کشورهای صنعتی به اسم آرمان فلسطین دریافت میکرد به صدام میداد تا خرج جنگ کند و درمیان اسرای عراق ، افرادی از کشورهای سودان ، یمن ، اردن و فلسطین بچشم میخورد در سوی دیگر هم مصر که از اتحادیه عرب اخراج شده بود دوباره به این اتحادیه بازگشت و این کشور که قویترین کشور اتحادیه عرب از نظر نظامی است. قول همه گونه مساعدت به عراق داد و اعلام کرد حتی اگر لازم باشد ارتش مصر جهت کمک به عراق اعزام میشود
در مرحله بعد سوریه و لیبی که تنها کشورهای دوست ایران در خاورمیانه بودند زیر فشار مضاعفی قرار گرفتند تا از حمایت ایران دست بردارند و حتی سوریه با خطر اخراج از اتحادیه عرب مواجه شد. تهدیدی که موثر افتاد و سوریه عملا از سال ۱۳۶۶ (۱۹۸۷) به بعد تقریبا از حمایت ایران دست کشید و حتی اقدام به صادر نمودن نفت عراق از خاک خود برای دریافت مقداری نفت خام بعنوان حق ترانزیت نفت عراق کرد.
با خارج شدن سوریه از صف معدود حامیان ، ایران یکی از بزرگترین تامین کنندگان تسلیحات خود را از دست داد و در سوی دیگر نیز سرهنگ قذافی که انسانی ذاتا نامتعادلی بود و رفتارهای دو گانه اش مشهور بود شروع به فاصله گرفتن از ایران کرد و ایران عملا حمایت دو کشور بسیار تاثیرگذار در جنگ را از دست داد از سوی دیگر با استقرار ناوگان ایالات متحده در دهانه دریای عمان روند انتقال سلاح از کره شمالی و دیگر کشورهایی که حاضر به پذیرش ریسک فروش سلاح به ایران در مقابل دریافت مبلغی بعضا حتی تا چند برابر پول واقعی سلاح بودند بسیار سخت شده بود و این درحالی بود که در جبهه مقابل سیل تسلیحات مدرن بسمت عراق سرازیر بود و تقریبا در یکسال آخر جنگ ایران در مقابل تمام دنیا بود ، تا ایران از سال ۱۹۸۷ زیر فشار بی سابقه ای قرار گیرد که ایران در راس نقطه اتصال همه این اهرم های فشار ایالات متحده را ببیند و ایران شدید کینه ایالات متحده را برداشت ، ایران پیروزی را در مشت خود میدید ولی با مداخله ایالات متحده حالا دیگر فرسنگها با شرایط ایده ال خود فاصله داشت و اگر تا سال قبل برای پیروزی میجنگید حالا تمام تلاش ایران معطوف نگه داشتن حالت بینا بین بود و ایران بخوبی میدانست که بزودی این شرایط را هم نخواهد داشت و همه این ناکامی ها را از چشم ایالات متحده میدید و این باعث رقم خوردن همان اشتباهی شد که امریکا بی صبرانه منتظر ان بود و در واقع واشنگتن یکسال پیش انتظار انجام ان را از سوی ایران داشت و ان سرشاخ شدن ایران با ناوگان امریکا بود
در واقع ایران سعی کرد بدون بر جا گذاردن رد پایی از خود ضربه ای به ایالات متحده بزند تا دستکم به ایالات متحده این پیام را بدهد که ورود این کشور به مناقشه بی هزینه برایش تمام نخواهد شد ولی بیکبار اوضاع از کنترل خارج شد

ژوئیه ۱۹۸۸ خلیج فارس

بدنبال بالا گرفتن جنگ موسوم به جنگ نفتکش ها ایران و عراق با تمام قوا برای در فشار گذاشتن طرف مقابل کشتی های تجاری را که بهر نحو به طرف مقابل مربوط میشد هدف قرار میدادند
این جنگ خصوصا برای ایران از اهمیت فوق العاده ای برخوردار بود .زیرا در آنزمان جنگ ایران و عراق در جبهه های متعددی در جریان بود مانند جنگ شهر ها ، جنگ دیپلماتیک ، جنگ در جبهه ها ، و جنگ نفتکش ها که در تمامی آنها بدلیل کمبود تسلیحات و لوازم یدکی تحت فشار بود و دست برتر با عراق بود

در جنگ شهرها عراق دارای یک نیروی هوایی قدرتمند با نزدیک به پانصد هواپیمای نظامی بود و این نیروی هوایی توسط یک زرادخانه پر و پیمان از موشکهای بالستیک اسکاد و راکتهای تاکتیکی فراگ پشتیبانی میشد و با تمام قوا در حال حمله به شهرهای ایران بود

در مقابل کشور ما در شرایطی بسیار مظلومانه قرار گرفته بود در دو سال اخیر تحت یک تحریم سنگین فلج کننده بخش اعظم توان هوایی خود را از دست داده بود و تنها حملات ایران محدود به حملات گاه و بیگاه جنگنده های اف -۵ بود که با قبول ریسک بسیار بالای عملیات در کشوری که آسمان آن مملو از شکاری رهگیرهای گشتی بود و شهرهای مهم آن هم تحت چتر پدافندی متراکم و قدرتمند قرار داشت و اغلب حملات با شهادت خلبانان شیردل و غیرت مند ایرانی همراه بود اقدام به حملات و حملات گاه و بیگاه به شهرهای مرزی عراق میکرد
و عمده حملات موشکی ، توسط موشکهای اسکادی که ایران به سختی از کره شمالی خریداری میکرد بود

در جبهه ها هم روز به روز تلفات مادی و انسانی ایران بالاتر رفته و تحریمهای فلج کننده تسلیحاتی هم شرایط نابرابری را رقم زده بود.
در عرصه جنگ دیپلماتیک هم ایران ناکامی های بزرگی را کسب کرده بود سوریه و لیبی که جزو معدود کشورهای دوست ایران بودند تحت فشار شدید اعراب در نهایت از حمایت ایران دست کشیده از سوی دیگر تمامی تحرکات دیپلماتیک بنفع عراق بود

در حالیکه عراق برخلاف تمامی کنوانسیونهای بین المللی مناطق مسکونی و شهرهای ایران را آماج حملات بی امان قرار داده بود دنیا با بی تفاوتی برخورد ، ولی هر گونه اقدام متقابل ایران را با قطعنامه و بیانیه های شدید الحن محکوم میکردند و جمیع این اقدامات عصبانیت ایران را در پی داشت

در چنین وضعیتی تنها اهرم باقیمانده برای ایران تسلط ایران بر خلیج فارس بود که همچنان در اختیار ایران بود ( ایکاش سال ۱۹۸۶ ایران آتش بس را میپذیرفت زیرا واقعا دیگر ادامه نبرد در شرایطی که تمام دنیا در مقابل ایران ایستاده بودند واقعا منطقی نبود جالب اینجاست که جلوگیری از پیروزی ایران جزو معدود موضوعاتی بود که هر دو ابرقدرت بر روی ان کاملا موافق و هم نظر بودند ، شرایط بر علیه ایران ، شرایطی بسیار ظالمانه بود در دو سال آخر جنگ یعنی سال ۶۶ و ۶۷ تمام دنیا در مقابل ایران قرار گرفته بودند. و واقعامعلوم نبود کدام دشمن و کدام میانجی هستند

ولی استفاده ایران از خلیج فارس برای فشار به عراق یک اشکال بزرگ داشت و آن اینکه استفاده ایران از تنها اهرم باقیمانده مانند شمشیری دو لبه بران بود که باید مراقب لبه تیز پشت شمشیر هم بود زیرا حمله به نفتکشها و کشتی های تجاری بشدت باعث بالا رفتن قیمت های جهانی نفت وانرژی شده بودو این خشم کشورهای صنعتی را در پی داشت و دقیقا جایی بود که ضعف کشورهای صنعتی و تاثیر گذار مانند امریکا ، فرانسه ، بریتانیا ،ایتالیا ، چین و دیگر قدرتها بود

ایران باید طوری از اهرم خود استفاده میکرد که خود آسیب نبیند تا سال ۱۳۶۵ ایران خیلی از این برگ خود استفاده نمیکرد زیرا نیازی هم احساس نمیکرد ولی از سال ۱۳۶۵ ایران برای تحت فشار قرار دادن عراق و بنوعی تلافی اقدامات خصمانه اعراب حداکثر فشار را در دستور کار قرار داد و پس از چند حمله علیه نفتکش های کویتی پای ایالات متحده به خلیج فارس کشیده شد و به یکباره ایالات متحده ، فرانسه و انگلیس دست به یک لشکر کشی به خلیج فارس زدندکه توسط نیروی دریایی ژاپن ، ایتالیا و دیگر کشورهای محور غرب پشتیبانی میشد
تا یکی از دردناکترین فجایع قرن رقم بخورد

ژوئیه 1988 دریای عمان

بدنبال قرارداد اسکورت نفتکش های کویتی بلافاصله سیل ناوگان دریایی ایالات متحده رهسپارمنطقه شد و سرفرماندهی ناوگان پنجم بعنوان فرماندهی عملیات رزمی در منطقه خاورمیانه و دریای سرخ منسوب شد بدنبال حملات هوایی برعلیه نفتکش های عبوری و مورد اصابت قرار گرفتن یک ناو محافظ امریکایی با نام یو اس اس استارک که هدف موشک اگزوسه شلیک شده از میراژ عراقی قرار گرفت ایالات متحده اقدام به تشدید قابلیت های رزمی ناوگان خود نمود
و‌در اوایل ژوئیه رزم ناو فوق پیشرفته یو اس اس وینسنس از کلاس تیکاندارگو که در آنزمان پیشرفته ترین شناور رزمی در جهان بود به فرماندهی ویلیام راجرز به دریای عمان اعزام شدو در دهانه دریای عمان مستقر گردید

حوادثی که سبب بالا رفتن تنش در خلیج فارس و دریای عمان شد

عزیزان برای درک بهتر ماجرا کمی باید به عقب تر برگردیم ، و ماجرا را از دو سال قبل از حادثه ایرباس ایرانی پیگیری کنیم تا ببینیم چه اتفاقاتی خلیج فارس را به یک انبار پر از باروت تبدیل کرد که تنها جرقه ای ان را به انفجار میکشاند
در زمان وقوع حادثه ایرباس ایرانی برخلاف تیزرهای تبلیغاتی ارتش امریکا و فیلمهای هالیودی که یک نیروی بسیار کارکشته و ارام و خونسرد را نشان میدهند که برای هر مشکل راه حلی منطقی در آستین دارند ، اما ظاهر ملوانان و نیروهای مستقر در عرشه ناو وینسنس خلاف این را نشان میدهد ، نیروهای امریکایی بشدت نگران ، وحشت زده و دستپاچه بودند که ریشه این وحشت و نگرانی فوق العاده به سال قبل از ان بر میگردد حادثه ای که یک فاجعه برای نیروی دریایی امریکا در خلیج فارس رقم زده بود و نیروهای امریکایی نگران تکرار ان بودند و هر ریسمانی را مار میدیدند

۱۷ می ۱۹۸۷ عراق-بغداد- پایگاه هوایی شعیبیه

هواپیمای میراژ اف -۱ متعلق به نیروی هوایی عرق آرام آرام درحال تاکسی بسمت باند اصلی پایگاه بود ، این میراژ از دسته جنگنده هایی بود که بسفارش عراق توسط کمپانی داسو فرانسه تولید شده بود

جنگنده مجهز به رادار اژوا بود که یک رادار جستجوی دریایی بود و با موشک اگزوسه هماهنگ بود جنگنده عراقی مجهز به دو تیر موشک اگزوسه و دو موشک هوا به هوای حرارتی بود و جهت عملیات آتش به اختیار اعزام میشد

با بالا گرفتن جنگ ایران و عراق ، ایران تمامی کشتی هایی که حامل محموله برای عراق بودند را مورد حمله قرار میداد در مقابل عراق هم تعدادی از جنگنده های میراژ خود را به سمت خلیج فارس خصوصا عصرها که شناورهای ایرانی گشت های خود را شروع میکردند اعزام میکرد ، این جنگنده ها در پیدا کردن هدف کاملا خود مختار و اتش به اختیار بودند

از سال ۱۹۸۶ به بعد از یکسو افت شدید توان نیروی هوایی ایران بدلیل زمینگیر شدن اغلب رهگیرهای اف-۱۴ که دچار کمبود قطعات یدکی بودند و از سوی دیگر ورود جنگنده های میراژ اف -۱ که بی اغراق جنگنده ای همه فن حریف و با توان چند منظورگی کامل بود سبب تشدید این وضعیت شد و اینک هم جنگنده میراژ عراقی به یک عملیات اتش به اختیار اعزام شده بود در انزمان هیچکس نمیدانست که جنگنده عراقی دقایقی دیگر حادثه ای را رقم میزند که تبعات ان کشورهای زیادی را درگیر و باعث ایجاد مقدمه یک حادثه جگرسوز خواهد شد

مرکز اطلاعات و عملیات ناوگان پنجم دریایی ایالات متحده -بحرین

هواپیمای اواکس ایی -۳ سنتری متعلق به نیروی هوایی ارتش ایالات متحده که در آسمان ظهران عربستان در حال گشت زنی بود تمامی آسمان نیمه جنوبی ایران و تقریبا کل آسمان عراق را در دید سیستمهای فوق پیشرفته خود داشت

عصر روز ۱۷ می و ساعت حدودا ۸ عصرظ بود که اواکس برخواستن یک جنگنده عراقی را از پایگاه شعیبیه به تمامی واحدهای امریکایی اعلام نمود ، از جمله به مرکز اطلاعات و عملیات نیروی دریایی که از اواکس درخواست نمود ، مسیر حرکت جنگنده را به انها هر چند لحظه گزارش کنند

در همان زمان هم یک فروند اوکس هاوک ملقب به چشم شاهین در حال اماده شدن برای برخواستن از عرشه ناو هواپیمابر یو اس اس اینترپرایز در دهانه دریای عمان بود
مدتی بود که روزانه اطاق اطلاعات و عملیات و سرفرماندهی ناوگان پنجم از این ساعت از روز به بعد ساعات پرکاری را پشت سر میگذاشت و تا پاسی از شب رفته این ترافیک کاری ادامه داشت چون در این ساعات از روز جنگ ایران و عراق در خلیج فارس دنبال میشد و شناورهای تندرو سپاه پاسداران و قایقهای توپدار ارتش که برخی مواقع از پشتیبانی فانتومهای خودی مستقر در پایگاه بوشهر برخوردار بودند گشت های روزانه خود را شروع میکردند و کشتی هایی که محموله عراق را حمل میکردند توسط این قایقها متوقف و مو‌رد بازرسی قرار میگرفت و در صورت عدم همکاری بسمت کشتی شلیک میشد

در سوی دیگر میراژهای عراقی هم در این ساعات روز به عملیات شکار شناورهای ایرانی اعزام و از خلا موجود که بدلیل عدم پرواز منظم رهگیرهای اف -۱۴ بوجود امده بود نهایت استفاده را میکردند و اگر چه ایران سعی کرده بود با استفاده از شکاری بمب افکن های فانتوم تا حد ممکن این خلا را پر کند ولی فانتومها قادر به مهار میراژ نبودند زیرا میراژها جنگنده های فوق العاده چالاکی بودند و از بهترین خلبانان عراقی برای هدایت انها استفاده میشد لذا فانتومهای سنگین و تنبل در مقابل انها کار زیادی از دستشان ساخته نبود

در این شرایط نیروی دریایی امریکا هم بصورت کامل اقدام به کنترل و رصد وضعیت در تمام طول خلیج فارس و دریای عمان میکرد

در همان ساعات کمی دورتر ، ۲ فروند ناو محافظ ، یک فروند ناوشکن و یک فروند رزم ناو امریکایی در حال انجام گشت بودند

دو فروند ناو محافظ جزو یگان ناو گروه رزمی ناو هواپیمابر یو اس اس اینترپرایز بوده و در دهانه اقیانوس هند و در نزدیک سواحل عمان مستقر بودند ، ولی رزم ناو یو اس اس استارک که از کلاس رزم ناوهای اولیور هزار پری بود ، بهمراه ناو شکن یو اس اس کونتز در نزدیک تنگه هرمز در حال گشت بودند
ولی تمامی سیستمهای دفاعی هر دو ناو در وضعیت غیر فعال بود چون خطری این دو شناور را تهدید نمیکرد

میراژ عراقی از لحظه برخاست ، توسط آواکس سنتری لحظه به لحظه رصد میشد ، میراژ پس از برخواستن به سمت جنوب ادامه مسیر داده پس از ورود به آسمان کویت با یک چرخش اقدام به تغییر مسیر بسمت خلیج فارس نمود و با عبور از آسمان جزیره بوبیان عملا وارد حریم هوایی ایران شد. آواکس هر چند لحظه یکبار موقعیت میراژ را به اطاق عملیات و سر فرماندهی ناوگان پنجم اعلام میکرد ولی با ورود میراژ به خلیج فارس بلافاصله با استفاده از یک خط داده مشترک آواکس بصورت زنده و مستقیم اطلاعات میراژ را در اختیار ناو‌گان پنجم قرار میداد

در واقع سر فرماندهی ناو گان پنجم امریکا با استفاده از اطلاعات ارسالی از آواکس ایی -۳ نیروی هوایی و آواکس هاوک برخواسته از ناو اینترپرایز تصویر بسیار واضحی از تقریبا مرز هند تا مدیترانه و شمال افریقا را در مقابل خود داشت و هر گونه تحرکیدر این گستره طولانی را در صفحه های مانیتور خود مشاهده میکرد (این ویژگی نبرد شبکه محور است شما بدون ورود به حریم هوایی کشور دیگری بخوبی تمامی تحرکات نیروهای نظامی در کشورهای دیگر را زیر نظر خود دارید )

پس از ورود به خلیج فارس میراژ اقدام به کاهش ارتفاع نموده و با کاهش سرعت خود تغییر مسیر داده و به سمت جنوب چرخش نموده و از آسمان ایران خارج شد خط سیر مسیر میراژ بنوعی بود که در حال حرکت بسمت دو شناور امریکایی بود و دقیقا به وسط دو شناور رسیده بود بعلت ارتفاع بسیار پایین میراژ و تلاطم آب دریا و البته مسافت زیاد فاصله بین میراژ و رزم ناو دریا سالار استارک رادار رزم ناو قادر به دیدن و رهگیری میراژ نبود بهمین دلیل اطاق عملیات ناوگان پنجم اقدام به اشتراک گذاری تصاویر رادار آواکس با دو شناور نمود

البته فاصله میراژ با ناو یو اس اس کونتز بسیار کم بود و ناو کونتز بخوبی میراژ را در صفحه رادار خود مشاهده میکرد
فرمانده ناو بصورت غریزی و با در نظر گرفتن خط سیر حرکت میراژ خطر را احساس کرده بود‌ ، به همین دلیل به یگان تسلیحات ، دستور آماده باش رزمی داد بلافاصله سیستمها دفاعی ناو‌ فعال و در حالت آماده قرار گرفتند فرمانده ناو‌دستور داد در صورت ادامه دادن مسیر بسمت میراژ شلیک کنند

در این لحظه که ناو کونتز آماده سرنگون نمودن میراژ میشد دستوری از سرفرماندهی ناوگان صادر شد که میتوان آن را زمینه قتل عام ملوانان امریکایی بحساب آورد زیرا در همان لحظه که ناو کونتز آماده شلیک موشک های دفاع هوایی خود شد سر فرماندهی ناوگان پنجم به هر دو ناو استارک و کونتز دستور داد بسمت میراژ شلیک نکنند

همزمان میراژ با یک چرخش کامل بسمت ناو استارک برگشته و با رفتن در حالت تهاجمی بیکباره اقدام به اوجگیری و‌افزایش سرعت خود نمود و با سرعت بسمت ناو دریاسالار استارک حرکت کرد در همین لحظه سیستم دفاعی ناو‌استارک اخطار قفل راداری بر روی ناو را صادر کرد فرمانده ناو مستاصل شده بود که چه کاری باید انجام دهد زیرا سرفرماندهی ناوگان پنجم اجازه شلیک به آنها نداده بود ولی همین حالا آنها مورد تهدید هواپیما قرار گرفته بودند

آیا این یک اقدام هماهنگ شده بین جنگنده عراقی و ناوگان پنجم بود ؟
آیا آنها در حال مانور بوده و در وسط یک رزمایش بودند بدون آنکه خود در جریان باشند ؟

ولی شلیک موشک از جنگنده عراقی مجال تفکر بیشتر را به فرمانده ناو نداد. مسئول رادار شلیک موشک را اطلاع داد موشک به ناو در حرکت بود و پس از لحظاتی به ناو اصابت کرد و کمی عقب تر از پل فرماندهی به ساختمان کناری عرشه دوم اصابت کرد محلی که سالن خوابگاه درجه دران و ملوان عادی بود و در همان لحظه اغلب ملوان کشتی در خوابگاه بودند و اگر موشک منفجر میشد نزدیک به صد و پنجاه ملوانی که در حال استراحت بودند همگی کشته میشدند ولی از اقبال بلند ملوانان موشک منفجر نشد ولی بعلت سوراخ شدن منبع سوخت موشک تمامی سوخت باقیمانده وارد خوابگاه شد و بسمت پل فرماندهی کشتی سرازیر شد چند لحظه بعد میراژ موشک دوم خود را شلیک کرد و با سرعت تغییر مسیر داده و‌با روشن کردن پس سوز با سرعتی سرسام آور محل حادثه را ترک و به سمت پایگاه خود رفت

موشک دوم هم دقیقا نزدیک محل اصابت موشک اول خورد و اینبار دیگر کار تمام شد و موشک منفجر شد و سوخت موشک اول را نیز مشتعل کرد پس از انفجار تعدادی از ملوانان که هنوز مجال خروج از آسایشگاه را نیافته بودند بشکل دلخراشی کشته شدند
بر اثر انفجار که تقریبا در وسط کشتی بود سازه اصلی کشتی دچار پیچش و آسیب دیگی شدیدی شد و کشتی تعادل خود را از دست داره و به یک سمت کج شد
آتش بشدت از ساختمان دوم کشتی زبانه میکشید و در حال سرایت به سمت مخازن سوخت و انبار مهمات بود
بلافاصله ناو کونتز اعلام عملیات امداد و نجات کرد و بالگردهای خود را برای کمک به خدمه ناو استارک اعزام کرد.ناو اینترپرایز و دو یدک کش هم برای اطفای حریق اعزام شدند بهرحال پس از دو ساعت آتش مهار گردید و کشتی بسمت سواحل بحرین هدایت گردید

واکنش های بعد از حمله

بر اثر حمله به رزم ناو استارک ۳۷ نفر کشته شدند دولت عراق در همان دقایق اولیه با اعلام اینکه این حادثه غیر عمد بوده و میراژ عراقی ناو امریکایی را با ناوهای ایرانی اشتباه گرفته اعلام کرد هر خسارتی را که ایالات متحده در نظر بگیرد عراق پرداخت خواهد کرد و در نهایت عراق با پرداخت کامل بهای رزم ناو و خسارت به خانواده قربانیان حادثه آنرا فیصله داد ( البته اینکه خلبان عراقی ناو را با ناوهای ایرانی اشتباه گرفته بهیچوجه باور پذیر نیست زیرا بزرگترین ناو ایرانی در آنزمان زیر ۱۰۰۰ تن بود در حالیکه تناژ رزم ناو امریکایی به بیش از ۴۰۰۰ تن میرسید یعنی ۵ برابر ناو های ایرانی از این که بگذریم محل استقرار رزم ناو جایی بود که بهیچوجه تصور اینکه ناو ایرانی باشد مضحک بود زیرا ناو در خارج از آبهای ایران و در نزدیک یک ناو شکن دیگر امریکایی در حال ماموریت بود از آن گذشته ناو هیچگونه عکس العملی در مقابل هواپیما انجام نداد )
آنچه که در مورد این حمله میتوان تصور کرد ، یک اقدام عمدی از سوی عراق بود برای بر انگیختن افکار عمومی در امریکا بود و بردن ایران بسمت یک جنگ همه جانبه با امریکا زیرا دولت ریگان بیش از انتظار کشورهای عربی سعی در بی طرفی و کنار کشیدن خود از جنگ میکرد و نقشه عراق کاملا هم موفق شد

(((یک روایت دیگر نیز وجود دارد و ان نیز این است که این ناو توسط یک جت تجاری فالکن عراقی که مجهز به رادار و موشک شده بود هدف قرار گرفت)

پس از حمله چند سناتور امریکایی با نوشتن نامه ای به رییس جمهور ریگان با لحنی تاکیدی از وی خواستن در اسرع وقت نسبت به پابان جنگ در خلیج فارس اقدام لازم را انجام داده و در صورت امتناع هرکدام از طرفین اقدامات مناسبی را جهت مجازات کشور مورد نظر اتخاذ کند

کنگره هم ضمن انتقاد از ریگان وی را به بی برنامه گی و به خطر انداختن جان نظامیان امریکایی متهم کرده و اضافه کرد رئیس جمهور فاقد یک استراتژی مناسب برای اجرا در خاورمیانه است و بدلیل همین بر برنامگی اوضاع در کنترل وی نمیباشد و یک موج منفی بر ضد ایران براه افتاد آنهم در حالیکه عراق عامل حمله بود
بدنبال این حادثه و جهت جلوگیری از حوادث مشابه نیروی دریایی اعلام کرد یک فروند رزم ناو مجهز به سامانه اجیس را بصورت دائم و جهت ایجاد حفاظت از دیگر شناورها خود در منطقه مستقر و همچنین اقدام به افزایش توان رزمی نیروهای خود میکند

حرکت بسوی خاورمیانه

در دهه ۱۹۸۰ نیروی دریایی امریکا بتازگی رزم ناو بسیار قدرتمندی را بخدمت گرفته بود ، در ابتدا نیاز ایالات متحده به یک کلاس ناوشکن سنگین بود ولی پس از شروع طرح با تحولاتی پیش آمده که در ساخت ناوشکن جدید باید در نظر گرفته میشد و طرح آنقدر دستخوش تغییرات شد که نتیجه کار یک رزم ناو نسبتا سنگین از آب درآمد و علیرغم اینکه ارتش امریکا قصد داشت شناورهای سنگین مانند نبرد ناو ، و رزم ناو را از سازمان رزم خود کنار گذارد ولی درنهایت رزم ناوهای کلاس تیکاندارگو‌ وارد خدمت شدند که مدرنترین ، قویترین و کارآمدترین شناورهای رزمی در جهان بحساب می آمدند و در واقع گل سر سبد شناورهای رزمی امریکا بودند و بعد از ناو های هواپیمابر میتوانستند بعنوان ناو پرچمدار در ناو گروه انجام وظیفه کنند

نیروی دریایی برای انتخاب فرماندهان این کلاس از ناوها دقت زیادی داشت و‌ با وسواس ویژه ای کادر فرماندهی این رزم ناو ها را انتخاب میکرد و فرماندهان ناوهای تیکانداراگو‌ جزو بهترین افسران نیروی دریایی بودند

رزم ناو یو‌ اس اس وینسنس از کلاس تیکاندارگو مجهز به سامانه دفاع ضد موشکی اجیس بود که بتازگی یک ماموریت بلند مدت و جنجالی را در جنوب شرق آسیا پشت سر گذاشته بود.
در این ماموریت ناو وینسنس در مواجهه با یک رزم ناو روسی بسمت ناو روسی اقدام به شلیک کرد که بشدت خبر ساز شد.حال ناو در بندر خانگی خود ساندیگو در حال استراحت بود که به کاپیتان ویلیام راجر فرمانده ناو اعلام گردید بسرعت خود را آماده اعزام به یک ماموریت به خاورمیانه کند

پرسنل ناو از این ماموریت زیاد راضی نبودند بزودی ماه ژوئیه از راه میرسید و آنها در گرمترین ماه سال عازم جهنم خاورمیانه بودند

برای اشنایی با سیستم اجیس اینجا را کلیک کنید

برای اشنایی بارزم ناو سری تیکانداراگو که رزم ناو وینست از ان کلاس بود اینجا را کلیک کیند

بسرعت پرسنل آماده و با روشن شدن رو موتور غول پیکر توربین گازی ناو بسمت خاورمیانه حرکت کرد در خاورمیانه پس از مخابره خبر حرکت ناو وینستس به فرماندهی راجرز هیچکس خوشحال نبود و همگان حالا میدانستند با رسیدن راجرز هر لحظه را باید شرایط جنگی قلمداد کنند.از طرفی دریاسالار لس رییس ستاد ناوگان پنجم میدانست کار سختی در پیش دارد و مهار کاپیتان راجرز بسیار کار مشکلی است
راجرز عاشق نبرد و زد و خورد بود و برای شلیک هیچ تردیدی بخود راه نمیداد

رزم ناو وینسنت

گل
افسران عاشق آتش بازی

طبق قوانین نیروی دریایی ارتش ایالات متحده در سلسه مراتب فرماندهی فرماندهان رزم ناوها دومین مقام عالیرتبه میدانی بحساب می آیند یعنی بعد از فرماندهی ناو هواپیمابر ، فرماندهی رزم ناو قرار داشت و به سلسله مراتب فرماندهی تمامی شناورهای حاضر در میدان عملیات تحت فرماندهی وی قرار میگرفت

این نکته از ان جهت حائز اهمیت بود که بصورت ذاتی افسران ارشد امریکایی عاشق درگیری و نبرد هستند از نظر آنها یک فرمانده زمانی مفتخر میشود که سابقه نبرد واقعی و پیروزی در این نبرد را در کارنامه حرفه ای خود داشته باشد. و این ذهنیت خطرناک میتواند در برخی مواقع باعث رقم خوردن فاجعه ای شود

در این میان اما ویلیام راجرز در بین فرماندهان شناورهای رزمی و همقطاران خود به « کاپیتان دست به ماشه » شهرت داشت و همه فرماندهان میدانستند راجرز انسانی بسیار خطرناک است که بهیچوجه در شلیک تردید ندارد.
ویلیام راجرز شدیدا بدنبال یک نبرد واقعی و ثبت افتخار یک پیروزی در کارنامه نظامی خود بود وی افسر مورد احترام در نیروی دریایی بود و به پشتکار و حسن انجام وظیفه شهرت داشت راجرز خیلی دیر به نیروی دریایی پیوست و زمان زیادی را برای ترقی و پیشرفت از دست داده بود زمانیکه راجرز به عنوان یک افسر تازه کار وارد نیروی دریایی شد هم سن های وی سالها سابقه خدمت داشتند و برخی حتی در سمت هایی نیز منصوب شد و دستکم همه ارتقا درجه گرفته بودند ولی راجرز با قابلیت ذاتی مدیریتی خود که فرماندهی را با وی عجین کرده بود بسیار سریع سلسه مراتب پیشرفت را طی کرد و آنچنان خود را نشان داد که حتی توانست ارتقای درجه تشویقی دریافت کرد و شکاف خدمتی که بخاطر دیر وارد شدنش پیش آمده بود را پر کرده و به سمت فرماندهی یک ناو محافظ منسوب شد و در مدت کمی توانست فرماندهی یک رزم ناو تیکاندارگو را در اختیار بگیرد ولی علیرغم شایستگی های حرفه ای وی دارای ضعف هایی هم بود که این ضعف ها سبب شده بود دور و بر وی پر از حواشی باشد وافسران رده بالا اصلا علاقه ای به کار کردن با راجرز از خود نشان ندهند

از جمله مشکلاتی که راجرز همواره پیش می آورد دادن دستورات خود سرانه و‌انجام کارهایی بدون هماهنگی با فرماندهان بالا دستی خود و
ایجاد درگیری های غیر ضروری و بالا بردن تنش و بحرانی کردن منطقه محل مأموریت خصوصا در مناطق جنگی بود، به هر منطقه ای که اعزام میشد فرمانده ارشد آن منطقه کار بسیار سختی برای مهار راجرز در مقابل خود داشت. راجرز مانند سگ شکاری درنده ای بود که علیرغم قابلیت های رزمی بالا و قدرت فرماندهی ذاتی خود که باعث دریافت مدال ها و نشان های افتخار زیادی برای وی شده بود ولی جنگ طلب بود و روحیه ای تهاجمی داشت نقطه ضعف راجرز جولان دادن شناور متخاصم در برابر وی بود. راجرز رفت و آمد کشتی ها و هواپیماهای دشمن از مقابل کشتی خود را نوعی دهن کجی به اقتدار امریکا میدانست وآنرا بایک فحش رکیک مقایسه میکرد در چنین وضعیتی راجرز کنترل خود را از دست داده و به مانند حیوان درنده و وحشی میشد که چیزی جز تکه تکه کردن دشمن وی را ارضا نمیکرد.راجرز در سوابق سیاه خود سابقه درگیری های متعددی را داشت که حتی برخی از این درگیری ها بخاطر تبعات سنگینی که میتوانست بدنبال داشته باشد بشدت مورد توبیخ قرار گرفته بود مانند ماجرا شلیک به یک ناو شوروی که بزعم راجرز بیش از اندازه به ناو وی نزدیک شده بود و زمانی که بالگرد ناو روسی در حال انجام عملیات شناسایی متداول بود راجرز دستور شلیک اخطار را صادر کرد پس از شلیک ناو امریکایی ناو اتحاد شوروی در یک اقدام حرفه ای اقدام به فاصله گرفتن از ناو امریکایی نموده و به بالگرد خود دستور داد بسرعت از ناو امریکایی فاصله بگیرد

پس از واقعه دولت شوروی ضمن انتقال گزارش ناو خود به امریکا این اقدام را محکوم و در مورد تکرار چنین حرکات تحریک آمیزی هشدار داد.
اگرچه این رفتار غیر حرفه ای راجرز میتوانست مجازات سنگینی برای وی بدنبال داشته باشد زیر مجموعه جنگ روانی که ریگان بر علیه اتحاد شوروی براه انداخته بود قرار گرفت و راجرز مجازات که نشد هیچ تقدیر نامه ای هم برای شجاعت در گرفتن تصمیمات مهم دریافت کرد تا این سگ شکاری نیروی دریایی درنده تر و خطرناک تر شود،
بطوریکه هر جا راجرز قرار داشت هر لحظه خطر یک رویارویی نظامی نیز در بالاترین درجه خود قرار داشت و در اوایل ماه ژوییه سال ۱۹۸۸ و در زمانیکه تنش بین ایران و امریکا در بالاترین حد خود بود ناو شکن یو اس اس وینسنس مجهز به سیستم ایجیس برای حمایت پدافندی از ناوهای موجود در ان منطقه اعزام شد
به همین دلیل پس از ورود ناو وینسنس کاپیتان کارلسون فرمانده ناو محافظ سایدس که‌کاملا بر اخلاق راجرز اشراف داشت به یکی از افسران خود گفت همین را کم داشتیم یک گلادیاتور به جمعمان اضافه شود از این لحظه به بعد هر لحظه بوی جنگ به مشام میرسد

ترکیب نیروهای آمریکایی در ماه ژوییه:

در آنزمان ناو هواپیمابر یو اس اس فورستال با ناو گروه خود که شامل دو ناو شکن و سه ناو محافظ بود در دریای عمان و ورودی اقیانوس هند و در حوالی کشور عمان لنگر انداخته بود فرماندهی ناو گروه و ناو هواپیمابر دریادار لیتون اسمیت بود که البته بصورت موقت به این منطقه اعزام گردیده بود

در دریای عمان و با فاصله نچندان زیادی با این ناو گروه ، رزم ناو یو اس اس وینسنس از کلاس تیکاندارگو‌ بود که در آنزمان پیشرفته ترین و گرانقیمت ترین شناور رزمی در جهان بود. شناوری که با پول امروز بیش از یک میلیارد دلار قیمت آن بود.
کمی جلوتر و در سمت راست ناو وینسنس ، دیگر ناو امریکایی ناو محافظ سایدس قرار داشت که فرمانده آن کاپتن دیوید کارلسون بود و وظیفه آن و دو ناو محافظ دیگری که آن دو هم در کلاس سایدس بوده و در حوالی بندر احمدی کویت بودند، اسکورت نفتکش ها و کشتی های دیگر کویتی تحت پرچم امریکا بود و در نهایت ناو شکن مونته گمری بود که در نزدیکی تنگه هرمز بود
در آنزمان سرفرماندهی ناوگان پنجم هم دریادار لس بود.
موضوع جالب اینجا بود با وجود این همه شناور به طرز خنده داری فرماندهی میدانی از آن ولیام راجرز بود زیرا ناو گروه فورستال عملا جمعی ناوگان پنجم نبودند و پس از چند مرحله رویارویی بین قایق های سپاه پاسداران و ناوهای امریکایی که البته بدون درگیری به پایان رسید اعزام شد
زیرا در چند مرحله فانتومها و هواپیماهای گشت دریایی پی -۳ اوریون ایران هم وارد مهلکه شده بودند
و برای مقابله با فانتومهای ایرانی پایگاه بوشهر که اغلب بعنوان پشتیبانی از شناورهای خودی انجام وظیفه میکردند، اقدام به انتقال فورستال کردند.
فانتومها در هر تقابلی که بین یگانهای امریکایی با قایق های سپاه رقم خورد بلافاصله ، وارد آسمان منطقه شده و پس از نشان دادن خود خارج میشدند و در واقع به گونه بازدارنده یگانهای امریکایی را تهدید میکردند. هواپیماهای پی تری اوریون هم مسلح بودند و میتوانستند ایجاد خطر کنند به همین دلیل نیروی دریایی امریکا برای افزایش توان رزمی ناوگان خود از یک سو رزم ناو وینسنس را اعزام کرد و سوای از آن به ناو هواپیمابر فورستال اعلام شد تا رسیدن ناو جان کندی با ناو گروه رزمی خود در آنجا مستقر شود

در شروع ماه ژوییه که حادثه هواپیمای ایرباس ایرانی در آن رقم خورد ناوگان امریکا بسیار پر تعداد بودند
در این ماه تنش بین دو کشور بسیار بالا بود و نیروی دریایی ایالات متحده اقدام به تقویت همه جانبه ناوگان خود کرد و از ناو گروه ناو هواپیمابر یو اس اس فورستال ، که نزدیکترین ناو گروه به منطقه بود خواسته شد فعلا جهت پشتیبانی از ناوگان پنجم تا رسیدن ناو یو اس اس جان اف کندی در آن منطقه حضور داشته باشد و ناو گروه فورستال در واقع بعنوان نیروی کمکی در منطقه بودند و نه یگان زیر مجموعه ناوگان پنجم و تا زمانی هم که نیاز مبرم احساس نمیشد وارد زد و خورد نمیشدند.
بجز ناو گروه ناو فورستال ناوشکن یو اس اس مونته گمری و ناوشکن یو اس اس سایدس و دو ناو محافظ دیگر به علاوه یک ناو فرانسوی هم در آنزمان در دریای عمان و خلیج فارس حضور داشتند.

و به این ترتیب بین ۳ ناو محافظ و ناو شکن و رزم ناو امریکایی حاضر در منطقه فرماندهی میدانی به ویل راجرز میرسید

حوادث روز واقعه

رزم ناو وینسنس صبح روز دوم ژوئیه ۱۹۸۸ ساعت ۶ صبح

کاپیتان راجرز در تخت خود در کابین مخصوص فرماندهی کمی جابجا شد بسیار کلافه بود خود را در جهنم احساس میکرد ، خاورمیانه یک گرمای بی سابقه را میگذراند که عرصه را بر نیروهای امریکایی بسیار تنگ کرده بود امریکایی ها هیچگاه گرمایی نزدیک به ۶۰ درجه را در این وقت سال تجربه نکرده بودند با اینکه سیستمهای خنک کننده ناو بصورت مداوم روشن بود و علاوه بر ان سیستم تهویه هم روشن بود ولی خدمه احساس بودن در یک دیگ اب جوش را داشتند فقط کافی بود برای لحظه ای از کابین خارج شوند تا احساس اتش گرفتن به ایشان دست دهد صبح ها اگرچه هوا کمی خنک‌تر بود وای بازهم برای خدمه تحمل اوضاع سخت بود
گرمای هوا کم بود دانه‌های ریز شن از از صحرای عربستان به‌سمت خلیج خيز برداشته و هوا را با غبار زردرنگی كدر كرده بودند

راجرز پس از کمی کش و قوس برخواست اصلا علاقه ای به بیرون رفتن از کابین را نداشت ولی بهرحال باید به کارها رسیدگی میکرد در چند روز گذشته روزهای بسیار پر تنشی را پشت سر گذاشته بودند راجرز علیرغم اینکه قول داده بود بر اعصاب خود مسلط باشد ولی جولان دادن قایق های سپاه پاسداران که در گروههای پرتعداد به دور شناورها میچرخیدند برای وی ایجاد حالتی جنون اور میکرد و امیدوار بود که قایقها بسمت کشتی وی نیایند راجرز برخواست تا طبق برنامه روزانه خود ابتدا صورت خودرا اصلاح کند و دوشی بگیرد و پس از صبحانه کارهای روزانه را آغاز کند

در ساعت 6:۳۰ دقيقه كاپيتان راجرز در حال اصلاح صورتش بود كه تلفن خوابگاه زنگ زد
راجرز گوشي تلفن را برداشت. در آن سوی خط افسر فرمانده جانشین در مرکز اطلاعات رزمي کشتی که همان مركز اعصاب كشتي بشمار می امد میخواست گزارش مهمی را به او بدهد

وی در حالیکه آشکارا هیجان زده شده و صدایش میلرزید گفت : قربان بهتر هست هر چه سریعتر خود را به اینجا برسانید مونته گمری به دردسر افتاده

راجرز گفت مگر چه اتفاقی افتاده فرانک ؟

افسر جانشین گفت : فرمانده، به نظرم بچه های مونته گمری دستشون رو توی لونه مار كردن

راجر بسرعت صورت خود را شست و بلافاصله به سالن کنترل ناو رفت و نگاهی به مانتیورها انداخت

در حدود 50 مایلی شمال شرق، ناو شکن مونت‌گومری نیروی دريايي ایالات متحده از سمت غرب در حال ورود به تنگه هرمز بود این درحالی بود که دور تا دور ناو مونته گمری را تعداد بسیار زیادی از قایق ها سپاه احاطه کرده و او را همراهی میکردند و این صحنه ای بود که راجرز را به جنون میکشاند!!! یک ناو خودی در میان انبوهی از قایق هایی که جولان میدادند

قايق‌هاي توپ‌دار سپاه پاسداران که پایگاهشان در جزایر هنگام و ابوموسی بود،دور تا دور ناو مونته گمری را گرفته و مانند گروهی شکارچی که طعمه خود را برانداز میکنند در حال چرخیدن به دور مونته گمری بودند

در این زمان همان جنون انی بسراغ راجرز امد و خودسرانه تصمیم گرفت به حمایت از مونتگمری وارد معركه شود

آن‌طور که در دفتر ثبت وقايع روزانه وینسنس آمده است، او در ساعت 6:33 دقيقه دستور «پيشروي با تمام قوا» را صادر كرد. چهار موتور توربین گازی عظیم‌الجثه رزمناو وینسنس ، با افزایش توان خود به 80000 اسب بخار و باسرعت 30 گره دریایي حرکت کرد

در همان حال راجرز به گروه رزمی ناو دستور اماده باش کامل در شرایط جنگی را داد

ساعت ۶:۱۵ صبح نزدیک به ۱۵ قایق سپاه پاسداران دور تا دور یک نفتکش لیبریایی را گرفته و در اطراف ان میچرخیدند و لحظه به لحظه حلقه محاصره را تنگ و تنگ تر میکردند و نزدیکتر میشدند
ناخدای نفتکش استوال که بشدت ترسیده بود با دستپاچکی پیام S.O.S صادر میکرد
ناوشکن منتگمری پس از دریافت پیام برای کمک به نفتکش بسمت کشتی حرکت کرد تعداد قایق های سپاه لحظه به لحظه بیشتر میشد و دقیقا در همان لحظه نفتکش را اماج حملات خود قرار دادند طبق گذارش مونتگمری تعداد ۸ انفجار که احتمال ناشی از شلیک راکت های آر پی جی بودند شنیده شد پس از رسیدن ناو‌مونتگمری قایق های سپاه از کشتی استوال فاصله گرفته و دور شدند و کشتی لیبریایی که اتش و دود از ان بلند شده بود سعی کرد خود را پشت ناوشکن بکشاند و تا حد ممکن نزدیک ناوشکن حرکت کند تا از حمله قایق ها در امان باشد
پس از دقایقی قایفهای ایرانی که سازماندهی دوباره کرده بودند و از نجات شکارشان توسط ناوشکن شدیدا عصبانی بودند به حالتی تهاجمی دور تا دور شناور را گرفتند تا ناوشکن را مجبور به کنار رفتن از کشتی کنند و این همان زمانی بود که راجر در صفحه رادار خود نگاه کرد بیش از ۲۰ قایق دور مونتگمری را گرفته بودند بدون اینکه خبر داشته باشند چه فاجعه ای در حال وقوع است
دریادار لیتون اسمیت فرمانده فورستال که متوجه وضعیت خطرناک منطقه شده بود دستور اسکرامبل به جنگنده های الرت ناو داد زیرا حدس میزد بزودی فانتومهای ایرانی هم پیدایشان‌میشود اف -۱۴ هابرخاستن
مونت‌گومری از رادیو اعلام کرد :

مرکز فرماندهی وضعیت اصلا خوب نیست و امکان درگیر شدن بالاست ما نیاز به پوشش هوایی داریم

ستاد مرکز فرماندهی ناوگان در بحرین بهیچوجه علاقه ای به درگیری نداشت دریادار لس فرماندهی ناوگان ذاتا انسان صبور و با حوصله ای بود و اصلا علاقه و اعتقادی به درگیری نداشت و همواره در مواقع پر تنش سعی میکرد با کمی مماشات تنش را بدون درگیری کاهش دهد واگر هم طی روز های گذشته بحران ایران و امریکا به درگیری کشیده نشده بود صرفا بخاطر میدان داری و جلوگیری از انجام کارهای اضافی توسط واحدهای امریکایی توسط دریادار لس بود ولی این وسط دو مشکل وجود داشت اول اینکه واحدهای ایرانی همکاری لازم را دستکم آنطور که دریادار لس انتظار داشت انجام نمیدادند و به نوعی رفتار خود و میزان واکنش خود را با نیروهای امریکایی تنظیم میکردند، واحدهای ایرانی بهیچوجه قصد درگیری با واحدهای امریکایی را نداشتند.ولی در مقابل به اخبار روحیه بخش جهت خوراک داخلی به افکار عمومی هم نیاز داشتند.هرگاه امریکاییها جدی و به قصد درگیری جلو میرفتند واحدهای ایرانی عقب مینشستند و هرگاه امریکایی ها برای آرام نمودن اوضاع عقب میرفتند. ایرانی ها با گرفتن حالت تهاجمی خبرنگاران را به خلیج فارس آورده تا از عقب نشینی و خفت نیروهای امریکایی فیلم تهیه کنند و چنین کارهایی دریادار لس و همفکران وی را در فشار قرار میداد زیرا پس از پخش این فیلمهای نمایشی در واشنگتن همه از فرماندهی ناوگان توضیح میخواستن که چرا اینگونه منفعل عمل کرده این عدم همکاری نیروهای مقابل و ایرانی از یکسو وی را تحت فشار قرار میداد و روحیه خشن و جنگنجوی افسران ارشد امریکایی که همواره بدنبال جنگ و درگیری بودند کار او را واقعا سخت کرده بود همین حالا اصرار بیش از اندازه منونته گمری در اسکورت کشتی نفتکش لیبریابی و حفاظت از آن سبب این وضع افتضاح شده بود درصورتیکه اصلا به آنها مربوط نمیشد و نیروهای امریکایی در قبال کشتی لیبریایی مسئولیتی نداشتند معذالک مونته گمری با دریافت درخواست کمک اضطراری از کشتی در حالیکه قصد داشت تنها از تنگه هرمز عبور کند یکباره راه خود را کج کرد و خود را یکراست وارد لانه زنبور کرد
امریکایی ها به جزایر هنگام و ابوموسی که پایگاه قایق های تندرو و بوگهامار سپاه پاسداران بود لانه زنبور میگفتن
وحالا مونته گمری در میان بیش از بیست قایق پاسداران ایرانی گیر افتاده بود که لحظه به لحظه بر تعداد قایقها افزوده میشد تنها ظرف کمتر از ۱۵ دقیقه از ۱۳ قایق به بیش از بیست قایق اضافه شده بودند و همچنان هم در حال اضافه شدن بودند و دریادار لس از یکسو هم لجش گرفته بود از اینهمه سرسختی واحدهای ایرانی و راه انداختن درد سر از طرف آنها روز گذشته تا مرز یک نبرد همه جانبه رفته بودند و تنها تمرد کاپیتان کارلسون از دستور گلادیاتور ( کاپیتان کارلسون فرمانده ناوشکن سایدس به کاپیتان راجرز گلادیاتور میگفت و این لقب دیگر برای صدا کردن راجرز بین امریکایی ها باب شده بود )از جنگ جلوگیری کرد البته این تمرد میتوانست تبعات سنگینی برای کارلسون داشته باشد خصوصا که ویلیام راجرز فرمانده وینسنس افسر با نفوذی بحساب می آمد ولی وی تمام قد از کارلسون حمایت کرد تا راجرز هم حساب کار دستش بیاید
ماجرا از این قرار بود که روز گذشته ناو شکن سایدس در نزدیکی تنگه هرمز به یکدسته قایق ایرانی برخورد کرد که در قسمت شمالی تنگه در حال گشت بودند قایقها ابتدا عکس العملی نشان نداده و منتظر حرکت ناو سایدس شدند ، ناو سایدس با کمی انحراف به سمت جنوب راه خود را کج کرد ، قایقهای ایرانی که این انحراف سایدس را به نشانه این گرفتند که سایدس از تقابل با قایقها نگران است. بیکباره در یک اتفاق غیر حرفه ای شروع به تعقیب ناو سایدس کردند مسئله تعقیب تنها نبود موضوع این بود که قایقها خیلی به سایدس نزدیک شده بودند هیچگاه سابقه نداشت قایق های سپاه اینقدر به ناو نزدیک شوند.بزودی مشخص شد ماجرا از چه قرار است قایقها مشغول فیلمبرداری از این صحنه بودند تا سناریو را طوری منعکس کننند که آنها درحال تعقیب سایدس هستند آنهم در زمانیکه ناوشکن امریکایی در حال فرار است
با مشخص شدن ماجرا دیگر پای حیثیت ناوگان در میان بود بلافاصله به سایدس دستور دادند بسمت قایقها برگشته و در صورت سماجت، ناو آتش به اختیار است. ناو وینسنس که در همان حوالی بود و از مدتی قبل بسمت منطقه حرکت کرده بود هم در حال رسیدن به منطقه بود

آواکس ایی -۲ هاوک متعلق به ناو هواپیمابر یو اس اس فورستال که بدقت تمامی تحرکات را زیر نظر داشت گزارش داد که یک فروند هواپیمای گشت دریایی پی -۳ که مدتی قبل از پایگاه هوایی فارس برخواسته در حال ورود به حریم هوایی خلیج فارس است آواکس هشدار داد احتمالا هواپیما مسلح و جهت پشتیبانی از قایقها وارد خلیج فارس شده

تقابلی همه جانبه :

دریادار لیتون اسمیت فرمانده ناو گروه رزمی ناو هواپیمابر یو اس اس فورستال و دریاسالار لس فرمانده ناوگان پنجم با دقت تمامی اوضاع را زیر نظر داشتند ماجرا لحظه به لحظه حساس تر و سخت تر میشد

حالا رزم ناو‌ وینسنس هم وارد کارزار شده بود
ناو شکن سایدس پس گردش کامل بسمت قایقهای تندرو سپاه برگشت و در حالیکه قایقها را در روبروی خود داشت ، کاپیتان دیوید کارلسون فرمانده ناو سایدس به تمامی گروه رزمی ناو دستور اماده باش کامل داد و از رادیو اعلام کرد که منتظر دستور بعدی است

در این لحظه ناو وینسنس به همراه فرمانده گلادیاتورش نیز به منطقه عملیاتی رسیده و کاپیتان راجرز ضمن اعلام موقعیت خود ، اطلاع داد که از این لحظه فرماندهی میدانی عملیات را بعهده میگیرد و پس از ان با ناوشکن یو اس اس مو نته گمری که محل ماموریت ان همواره در حوالی تنگه هرمز بود تماس گرفته و به ناوشکن مونته گمری هم دستور داد که با تمام سرعت بسمت منطقه مناقشه حرکت کند

کاپیتان راجرز به سایدس دستور داد بسمت قایقهای تندرو حرکت و در صورت مقاومت و یا شلیک از سوی آنها با حداکثر توان اقدام به ریختن آتش پر حجم بر روی قایقهای تندرو کند و عملا با اینکار اعلان جنگ را اعلام کرد. سایدس بسمت قایقها حرکت کرد و سمت چپ سایدس، وینسنس نیز که حالا کاملا به منطقه عملیات رسیده بود با یک چرخش مسیر خو‌د را بسمت میدان تغییر داد قایقهای ایرانی تعداد ۷ قایق بودند که با توجه به تسلیحات دو ناو سایدس و وینسنس هیچ شانسی نداشتند. راجرز دستور داد توپ های قدرتمند ۱۲۷ میلیمتری سینه و عرشه دوم ناو به علاوه دو توپ بوش مستر آماده شلیک باشند

رزم ناوهای کلاس تیکاندارگو که ناو وینسنس هم از این کلاس شناور بود اگرچه در اصل ماموریت آن دفاع هوایی در قالب شبکه سپر موشکی میباشد ( یک شبکه دفاع هوایی گسترده بر پایه جنگ های شبکه محور است که در قالب آن انواع سکوهای پرتاپ دریاپاپه و زمین پایه بکار گرفته میشوند در بخش دریا پایه رزم ناوهای تیکاندارگو بعنوان بخشی از این شبکه براحتی میتوانند در هر نقطه ای مستقر شوند. در این سیستم تمامی اجزا زیر مجموعه از طریق یک لینک داده امن اطلاعات دریافت شده از تمامی منابع مانند آواکس ها و رادارهای پیش اخطار و‌رادارهای شناورها را به اشتراک گذاشته و هماهنگ با بخش عملیات بکار گرفته میشوند در حال حاضر این شبکه پدافندی گسترده ترین پدافنده یکپارچه در جهان است ) ولی در عین حال از توان تهاجمی بسیار بالایی برخوردارند .این رزم ناو ها دو توپ چند منظوره ۱۲۷ م م مارک ۴۵ یکی بعنوان توپ سینه و دیگری در عرشه دوم که هر دو توپ هدایت شونده هستند و توسط رادار هدایت آتش ناو کنترل میشوند که هر کدام از توپها قادر به شلیک ۲۰ پرتابه در دقیقه هستند حالا خود تصور کنید در هر دقیقه ۴۰ گلوله ۱۲۷ میلیمتری دریایی چه حجم آتشی را تشکیل میدهد که تا حداکثر ۳۷ کیلومتری را پوشش میدهد ولی برد آن در مهمات عادی ۲۴ کیلومتر بوده و زمانیکه رادار ناو قادر به دیدن هدف باشد توپ قادر به انهدام دقیق هدف است که معمولا برای نبرد با اهداف کوچک مانند قایق های تندرو‌ از گلوله های انفجار مجاوراتی بهره میبرد.
همچنین ناو مجهز به دو توپ دریایی سبک بوش مستر ۳۰ میلیمتری و یا ۲۵ میلیمتری مارک ۳۸ هدایت شونده نیز بود که برد ۵ تا ۷ کیلومتری را پوشش داده و انواع مهمات انرژی جنبشی و شدید النفجاری را شلیک میکرد.
۴ قبضه مسلسل سنگین کالیبر ۵۰ نیز در ناو بود که مهمات انفجاری را شلیک میکرد
ناو دارای دو سیستم گاتلینگ ۲۰ میلیمتری ۶ لوله با سامانه هدایت چند گانه راداری و حرارتی هم بود که تا ۴ کیلومتر را پوشش میداد.
رزم ناو برای حمله به اهداف سطحی از 8 لانچر موشک ضد کشتی هارپون هم برخوردار بود که ۲۷۰ کیلومتر برد دارد
و تسلیحات دیگری مانند موشک ریم ۱۶۲ و موشک های ار- یو – ام ۱۳۹ و….
کشتی را به یک دژ شناور تبدیل کرده بود
ناوشکن سایدس و مونته گمری هم کمابیش از تسلیحات مشابهی برخوردار بودند

ناو فورستال برای مقابله به سه هواپیمای جنگنده ایرانی هم دو فروند از جنگنده های اف -۱۴ را به همراه دو فروند هواپیمای جنگنده تهاجمی ای – ۷ کرسیر را اعزام کرد که جنگنده های اف ۱۴ وظیفه حمایت از آواکس و هواپیماهای ای ۷ هم که مسلح به بمب خوشه ای CBU-100 بودند که هر بمب شامل ۲۴۷ ریزه مهمات بود با وزن ۶۰۰ گرم که به شکل ساده هر کدام از ریز مهمات ها توان تخریبی برابر با یک نارنجک معمولی را داشت که برای قایقهای کوچک کافی بود
البته هواپیماهای جنگنده دستور داشتند تا زمانیکه از آنها درخواست نشده به هیچوجه وارد درگیری نشوند به تامکتها گفته شد که فعلا وظیفه آنها گشت تأمینی و حمایت از آواکس است

از سوی دیگر دو ناوشکن یو اس اس نیکلسون و یو اس اس جان رودریگرز از ناوهای گروه رزمی فورستال هم بدستور دریادار اسمیت بسمت منطقه درگیری در حرکت بودند و به دیگر ناوهای ناوگروه هم گفته شد در حالت آماده باشند.
از طرف دیگر ناو گروه ناو هواپیمابر یو اس اس ساراتوگا هم که در دریای مدیترانه جهت شرکت در یک رزمایش اعزام شده بودند و قصد بازگشت داشتند گفته شد آماده حرکت بسمت خاورمیانه باشد ، این در حالی بود که ناو هواپیمابر یو اس اس جان اف کندی هم برای حضور دراز مدت در خلیج فارس در حرکت بود و جمیع این تحرکات یعنی حضور سه ناو گروه فورستال ، ساراتوگا ، و جان اف کندی خبر از یک مناقشه بزرگ میداد

کاپیتان راجرز ‌بلافاصله به ناو سایدس دستور داد که با تمام توان بسمت قایقهای تندرو حرکت کند و ناو وینسنس هم به راه افتاد ، قایقهای تندرو که خطر را حس کرده و میدانستند که در مقابل دو ناو امریکایی شانسی ندارند با سرعت به سمت جزیره هنگام حرکت کردند ، کاپیتان کارلسون به کاپیتان راجرز اعلام کرد که قایقها از جلوی ناو گریخته در حال فرار بسمت آبهای خودی هستند دستور چیست؟ راجرز گفت تعقیبشون کنید

همزمان با عقب نشینی قایقهای تندرو هواپیمای گشت دریایی پی -۳ ایرانی به سمت راست منحرف شده و بسمت بندرعباس پرواز کرد دو جنگنده فانتوم هم اگرچه بسمت منطقه مورد مناقشه پرواز کردند ولی ترجیح دادن که از حریم هوایی ایران خارج نشوند و بالای سر جزایر ابوموسی و هنگام میچرخیدند کاملا مشخص بود ایرانی ها در صفحه رادار خود جنگنده های اف -۱۴ ناو فورستال را دیده و ترجیح میدهند خود را در معرض شلیک آنها قرار ندهند. ناو سایدس تا نزدیک جزیره هنگام همچنان در تعقیب قایقهای ایرانی بودند ولی با نزدیک شدن به جزیره بالگرد ها بسمت ناوهای حامل بازگشتند در نزدیک جزیره ناو سایدس اعلام کرد که تغییر مسیر داده بسمت موقعیت از پیش تعیین شده برمیگردد

ولی درکمال حیرت تمامی افسران امریکایی راجرز از ناو سایدس خواست به تعقیب قایقهاهای تندرو ادامه دهد ، این دستور بسیار تحریک آمیز و بر خلاف مقررات بین المللی بود خصوصا که فانتومهای مسلح به موشک ماوریک ایران هم در منطقه حضور داشتند ولی کاپیتان کارلسون ترجیح داد با سرپیچی از دستور برگردد که این حرکت وی با استقبال دریاسالار لس مواجهه شد و راجرز بجایی نرسید.
و پس از آن ماجرای تنش دیروز ، صبح امروز را هم با دسته گل ناو مونتگمری آغاز کرده بودند کسی نیست بگوید آخر بشما چه ارتباطی دارد که قایقهای ایرانی نفتکش لیبریایی را دوره کرده اند؟مگر مردم امریکا مالیات میدهند که از کشتی کشورهای دیگر حفاظت شود ؟ ولی بهرحال ماجرا وارد مرحله ای شده بود که دیگر تنها باید بجلو میرفتند و وی با روحیه ای از نیروهای ایرانی سراغ داشت بخوبی میدانست امتیاز دادن و عقب نشستن ،تنها ایرانیها را جری تر میکند
حالا انبوهی از قایقهای تندرو ناو مونتگمری را که پهلو به پهلوی ناو لیبریایی در حرکت بود و مدام این پیام را اعلام میکرد که هر گونه شلیک به نفتکش را پاسخ خواهد داد را دوره کرده و بشکل کاملا تهاجمی و خطرناکی آنها شکارشان را میخواستند. نفتکش هم مانند بچه آهوی وحشت زده ای که بمادر خود چسبیده حاضر به فاصله گرفتن حتی یک اینچ از ناو امریکایی نبود و بخوبی میدانست که اگر از ناو امریکایی فاصله بگیرد نابود میشود .مخصوصا که شناورهای ایرانی هم از این دخالت بی جای ناو امریکایی بشدت عصبانی بودند. هلیکوپتر ناو مونتگمری که سعی داشت از بالای سر ناو مادر فاصله نگیرد از تمامی ماجرا فیلمبرداری کرده بود. استراتژی مونتگمری وقت کشی بود تا نیروی کمکی برسد

دریادار لس هچنان در تفکرات خود داشت به ماجرای خطرناک روز گذشته فکر میکرد که ناگهان با دیدن وینسنس برروی صفحه رادار رشته افکارش پاره شد

دریاسالار لس در صفحه رادار چشمش به وینسنس افتاد که با تمام سرعت و بصورت خودسر و بدون هماهنگی بسمت منتگمری در حرکت بود

دریادار آنتونی لِس به فرمانده نيروهاي مشترك ضربت خاورميانه ( ناوگروه ناو فورستال ) و همچنین رزمناو شمال شرقی ( وینسنس) دستور داد که از مونت‌گومری حمایت کند. ناگفته نمانَد که ستاد مرکز فرماندهی ناوگان در بحرین تمایلی به کشاندن وینسنس در منازعه نداشت. دریادار لِس فقط قصد داشت هلی‌کوپتر ناو وینسنس را به عملیات شناسایی اعزام کند.
پس از دستور دریادار لس ۲ هواپیمای تهاجمی یک شکاری و یک هواپیمای اواکس از ناو فورستال برخواسته و بسمت محل درگیری اعزام شدند ولی دریا سالار امروز دیگر قصد نداشت اختیار میدان را به راجرز و اسمیت واگذارد
طبق دستور دریاسالار جنگنده ها بهیچوجه وارد حریم هوایی منطقه نشوند تا به انها خود دستور بدهد اواکس هم با حفظ فاصله اقدام به تصویر برداری از منطقه عملیاتی کند

فرماندهان در ستاد فرماندهی ناوگان پنجم نگران حرکات خودسر کاپیتان راجر بودند و ته دلشان غوغایی بود به دریا سالار الهام شده بود که راجرز امروز دسته گل بدی به اب خواهد داد چون همه شرایط برای وی مهیا بود

کاپیتان ریچارد مک‌کنا ، رئيس واحد جنگ‌های سطحی و درياسالار لِس، آن‌چه را كه تصور می‌کردند دستورات واضحی هستند بار دیگر به راجرز مخابره كرد:

«هلی‌کوپتر خود را برای شناسایی به شمال اعزام كنيد، ولی کشتی را در فاصله‌ای دورتر در جنوب نگه دارید. چون احتمال دارد شناورهاي بیشتری از پایگاه‌ سپاه در ابوموسی پيدا شوند.»

در ساعت 7:22، هلی کوپترSH-60B سی‌هاوک (ملقب به شاهین دریا) از روی عرشه برخاست و با سرعت به‌سمت شمال پرواز كرد و ظرف 20 دقیقه بالای سر قايق‌هاي توپ‌دار ایرانی رسيد. ستوان مارک کولییر ، خلبان هلی‌کوپتر با کد اوشن لورد – 25 شروع به اعلام موقعیت کرد

ناو مونتگمری با دیدن نیروهای خودی اعتماد بنفس بیشتری گرفت و در حالیکه قایقها دیگر حوصله شان سر رفته بود و خود را مهیای حمله به کشتی نفتکش میکردند تا اینجا انها نگران بودند که اشتباها ناو امریکایی هدف قرار بگیرد به همین دلیل تصمیم گرفتند تا حد ممکن به کشتی لیبریایی نزدیک شوند انگاه شلیک کنند‌

افزایش تعداد قایقها و رسیدن نیروی کمکی از ابوموسی باعث جری تر شدن قایقها شده بود در همان ساعت یک فروند هواپیمای پی -۳ ایرانی هم بسمت خلیج فارس در حرکت بود .تصور ناو گروه امریکایی این بود که هدف پی -۳ تصویر برداری و انجام عملیات شناسایی است همان مامویتی که آواکس امریکایی دارد انجام میدهد تصور اینکه پی -۳ مسلح و برای حمله به ناوها وارد شده باشد مشکل بود هرچند که پی -۳ میتوانست موشک های ضد کشتی برد بلند را از فواصل دور و بعنوان یک سکوی پرتاب هواپایه شلیک کند بنابراین باید مراقب پی -۳ هم میبودند

در همین لحظه که قایقها در حال نزدیک شدن به کشتی نفتکش بودند و دیگر به اخطارهای ناو اهمیتی نمیدادند ناو امریکایی شروع به شلیک کرد و قایقها عقب کشیدند. البته شلیک هدف دار نبود و جنبه اخطار داشت

پیش از اینکه که به ادامه ماجرای درگیری یگانهای ایالات متحده و ایران بپردازیم با کسب اجازه از همه شما عزیزان ابتدا بررسی مختصری از وقایع تا این جای ماجرا داشته باشیم و بصورت مختصر به اشتباهات یگانهای دو طرف در آن روز داغ و جهنمی تابستان بپردازیم که باعث وقوع یک فاجعه فراموش ناشدنی شد

شاید تا بحال کاربران عزیز و گرامی تصور میکردند که حمله به هواپیمای ایرانی و که باعث جاودانه شدن ۲۹۰ غیرنظامی بی دفاع که اغلب زن و کودک بودند شد،حاصل یک تصمیم لحظه ای بوده که یک فرمانده هیجان زده و وحشت زده اتخاذ کرده
ولی هرگز اینگونه نبود که اگر این بود کنار آمدن با این فاجعه دلخراش بسیار راحت تر میشد ، حال اینکه حادثه بدستور یک فرمانده بسیار حرفه ای و با تجربه بنام ویلیام راجرز رقم خورد

این فاجعه محصول چند روز تعقیب و گریز ، درگیری های پراکنده و اشتباهاتی بود که طرفین رقم زدند که ریشه های آن به سالهای قبل برمیگردد.ما هم کمی به عقب تر میرویم و ابتدا از کاخ سفید شروع میکنیم

رئیس جمهور تحت فشار شدید افکار عمومی و همچنین کنگره و سنا قرار دارد. دموکراتها با علم کردن شعارهای انتخاباتی، در حال کوبیدنشان با اتهاماتی مانند بی برنامگی ، بخطر انداختن جان سربازان امریکایی ، و عدم استراتژی موثر و مشخصی در قبال جنگ ایران و عراق متهم میکنند.ادامه این وضع ممکن است حتی باعث تأثیر در انتخابات ریاست جمهوری نیز شود.

جمهوری خواهان با شعار احیای اقتدار امریکا ، که بی اغراق در زمان کارتر به پایین ترین سطح خود از بعد از جنگ دوم جهانی نزول کرده بود پا در کاخ سفید گذاشتند و ریگان این مقام را گرفت. وی بشدت بودجه نظامی را افزایش و امریکا را وارد یک مسابقه تسلیحاتی با شوروی کرد و سیل سلاحهای مدرن و فوق پیشرفته وارد ارتش امریکا شد و به یکباره بی اغراق قدرت نظامی امریکا را به دو برابر افزایش داد حال دمکراتها او را متهم میکردند که حتی با اتکا به ارتشی با این سطح بالا از عهده مدیریت جنگ ایران و عراق هم بر نمی آید و این اتهامات برای جمهوری خواهان بسیار گران بود و تا حدودی هم دمکراتها حق داشتند ریگان کاملا دستش در هزینه کردن در بخش نظامی باز بود و حالا باید نتیجه ریخت و پاشهای گسترده را نشان میداد ( که ایران و لیبی قربانی این خودنمایی نظامی کاخ سفید شدند )

مدتی بعد جنگ نفتکش ها سبب شد متحدان عرب واشنگتن درخواست حمایت کنند. این متحدان سالها به امریکا منافع بسیار زیادی رسانده و امروز انتظار جبران داشتند.
اعزام نیرو به خاورمیانه تصمیمی بسیار پر خطر و چالش انگیز بود.این اقدام میتوانست آنچنان تبعاتی بهمراه داشته باشد که شوروی دیگر ابرقدرت آنزمان از انجام آن وحشت داشت چون میدانست خلیج فارس میتواند به باتلاقی برای نیروهایشان تبدیل شود ولی از طرفی پای دهها و یا حتی صدها میلیارد دلار منافع در میان بود و ریگان نمیتوانست از کنار آن بسادگی عبور کند این میزان پول آنقدر وسوسه انگیز بود که حتی اگر ایالات متحده اینکار را قبول نمیکرد کشورهای دیگری چون فرانسه ، بریتانیا و از همه مهمتر شوروی ویا هر قدرت دریایی دیگری ممکن بود با اعزام شناورهای خود بسرعت جاپای امریکا گذاشته و دست امریکا را کوتاه کند.
حتی اگر بتنهایی پتانسیل لازم برای ورود را نداشتند میتوانستند با کشور دیگری شراکت نموده و در قبال سهمی از غنائم بدست آمده ، آن کشور را با خود همراه کنند .مثلا ائتلاف فرانسه و ایتالیا یا بریتانیا و استرالیا براحتی میتوانست جای امریکا را در خاورمیانه بگیرد

لذا ریگان با اعزام نیروهای امریکایی به خاورمیانه موافقت کرد با این اوصاف سعی کرد از درگیری در این منطقه اجتناب کند
اشتباه بعدی را ایران مرتکب شد ، اصرار بیش از اندازه به جنگ آنهم در شرایطی که تمامی کشورهای دنیا جلوی ایران ایستاده بودند تنها یک دلیل داشت و آنهم این بود که اخبار جنگ و موقعیت جبهه ها بصورت گزیده برای تصمیم گیرندگان ارسال میشد

اشتباه بعدی زمانی رقم خورد که ایران نفتکش بریجتون را مورد حمله قرار داد. آنهم در میان آنهمه تبلیغات و جنجالی که براه افتاده بود.صدها خبرنگار از سراسر جهان این عملیات را پوشش میدادند. روی عرشه شناورها مملو از خبرنگاران بود
بهترین کار این بود که آنروز ایران حمله انجام ندهد تا آبها از آسیاب بیفتد آنگاه چراغ خاموش و بسیار محرمانه و بی سر وصدا کار خود را ادامه دهد ، در اینصورت اولا میتوانست مسئولیت حملات را به دیگران نسبت دهد و دوما از نشان دادن چهره ای جنگ طلب از ایران جلوگیری شود تا هر گونه اقدام علیه ایران را هزینه بارتر کند

البته استراتژی ایران هم بچالش کشیدن قدرت امریکا بود و در آنزمان هدف این بود که جلوی دوربین رسانه ها قدرت نظامی امریکا و حیثیت این کشور لکه دار شود

ولی در آنزمان این یک روی سکه بود و باید تبعات آنهم محاسبه میشد که آیا هزینه با دستاورد توجیه پذیر است ؟
چون پس از عملیات اسکورت که تبدیل به یک فاجعه برای ارتش امریکا شد، ارتش امریکا خشم خود را اینگونه تخلیه کرد ، کمک نظامی گسترده اطلاعاتی و تجهیزاتی به ارتش عراق که تا آنزمان امریکا کرده بود زیاد مداخله ای نداشته باشد ولی از آنزمان به بعد اغلب اطلاعات ایران توسط آواکس های امریکایی جمع آوری و به عراق مخابره میشد که برخی از عملیاتهای ایران اینگونه لو رفت .فروش تجهیزات نظامی شامل انواع بالگردها مختلف،
حمله به سکوهای نفتی ایران در میدانهای نفتی سلمان و ساسان و درگیری با واحدهای ایرانی که انهدام ناوشکن های سهند و سبلان و ناو جوشن را در نهایت بدنبال داشت. انهدام کشتی ایران ارج به بهانه انجام عملیات نظامی کشتی را به نزدیک آبهای ایران آورده و جلوی چشم ایرانی ها آنرا غرق کردند

شهید نادری فرمانده یکی از واحدهای دریایی سپاه پاسداران با نیروهای زیر مجموعه اش که شامل یک ناوچه و دو قایق بوگهامار بودند توسط بالگردهای امریکایی شبانه غافلگیر و به وضع دلخراشی و در حالیکه بنزین شناورهای منهدم شده روی اب اتش گرفته بود در وسط اتش گیر افتادند

در نهایت همان حمله به نفتکش بریجتون ( الرخاره ) اگرچه وجهه امریکا را بعنوان یک ابرقدرت شکست ناپذیر زیر سوال برد ولی از طرف دیگر چهره ایران راهم بعنوان یک کشور جنگ طلب که کشتبرانی را در خلیج فارس به خطر انداخته مخدوش کرد و همین مساله توجیحی شد بر نصویب انواع و اقسام قطعنامه ها ، بیانیه ها و سایر اعلامیه هایی که بر علیه ایران و به بهانه های مختلف منتشر میشد و هر روز ایران را منزوی تر و تحت فشار بیشتری قرار میداد والبته که امریکا با استفاده از مزایای این دست اقدامات ایران موفق به جلوگیری از تبعات اقدام وحشتناک و فجیع حمله به هواپیما ۶۵۵ شد

جالب اینجاست سال ۱۹۸۲ که سوخوی ۱۵ روسی هواپیمای بویینگ‌747 پرواز ۰۰۷ را که از فرودگاه جان کندی نیویورک به مقصد سئول در حرکت بودودرحالیکه دهها کیلومتر منحرف و به عمق خاک شوروی وارد شده بود، انهم در شرایطی که نیروهای شوروی در حال انجام بزرگترین رزمایش تاریخ خود در ان منطقه بودند و خلبان کره ای به هشدار خلبان سوخو که با دست از او میخواست ارتفاع خود را کم و با وی همراه شودرا متوجه نشد و عمل نکرد و در نهایت بدستور ژنرال کورنوکوف فرمانده وقت دفاع هوایی شوروی به ژنرال والری کامنسکی فرمانده دفاع هوایی کامچاتکا در حوالی جزایر کوریل مورد هدف و ساقط شد ( در این جا ما قصد تطهیر شوروی و کم رنگ کردن جنایت روسها در کشتار ۲۶۰ مسافر بی گناه که از قضا یک ایرانی هم در ان پرواز در هواپیما بود را نداریم هدف قیاس شرایط دو پرواز است هرچند که خلبان رهگیر سالها بعد در یک مصاحبه و در پاسخ خبرنگاران عنوان کرد منهم تلاش زیادی برای متقاعد کردن خلبان انجام ندادم و در واقع با اینکه پنجره های هواپیما را دیده و مطمئن شدم هواپیما مسافربری است ولی با این وجود موشک را شلیک کردم زیرا در انموقع نمیدانستم این اقدام چه تبعات گسترده ای برای خودم و خانواده ام خواهد داشت همسر و فرزندانم که تا آنزمان به من بعنوان یک خلبان که دارای نشان ها گوناگون بودم افتخار میکردند من را بعنوان یک قاتل هرگز نبخشیدند و از بودن کنار من شرم میکردند و اگر زمان به عقب برگردد هرگز چنین کاری نخواهم کرد حال هرکس فرمان داده باشد چون من علاوه بر انها خودم را هم کشتم ) روز بعد اغلب فرماندهان امریکایی خواستار عکس العمل قاطع امریکا بودند و انچنان جوی بر علیه شوروی براه افتاد که جهان را در استانه جنگ جهانی سوم قرار داد ولی چند سال بعد در حادثه ای مشابه به عامل جنایت مدال افتخار میدادند

حال به درگیری میپردازیم‌ این درگیری زمانی شروع شد که ناو شکن سایدس در حال عبور از تنگه بود که به گروهی از شناورهای ایرانی خورد. کاپیتان کارلسون اولین اشتباه را در کج کردن راه خود انجام داد ، این اقدام کارلسون قایق های ایرانی را وسوسه کرد که کمی سایدس را تعقیب کنند اگر ناو سایدس بی اعتنا به قایق ها راه خود را ادامه میداد شاید باعث جلب توجه نمیشد هر چند که کارلسون این اقدام خود را نوعی حسن نیت از طرف وی عنوان میکند.
اشتباه بعدی را قایقهای ایرانی انجام دادند که در شرایطی که تنش در حد بالایی بود اقدام به تعقیب ناو سایدس آنهم در خارج از آبهای ایران کردند بدون توجه به ازدحام ناوهای امریکایی ( در آنزمان ۵ ناو محافظ ، ۴ ناوشکن ۱ رزم ناو بهمراه ناو هواپیمابر فورستال که حامل ۷۰ فروند جنگنده مدرن بود در منطقه حضور داشتند و ناو هواپیمابر یو اس اس ساراتوگا هم با ناو گروه ضربتی خود در نزدیک منطقه بودند و دستکم جنگنده های این ناو براحتی میتوانستند خود را وارد درگیری کنند) اشتباه بعدی ورود گلادیاتور دست به ماشه ( ویلیام راجرز )به منطقه مناقشه و عدم جلوگیری از ورود وی که در آن شرایط واقعا نیازی به حضور ویسنس نبود و حضور وینسنس باعث تنش بیشتر میشد

اشتباه بعدی ضعف فرماندهی دریا سالار لس فرمانده وقت ناوگان پنجم بود که این فرصت را مهیا کرد که فرماندهی و ابتکار عمل بدست دریادار لیتون اسمیت فرمانده ناو گروه فورستال و کاپیتان ویلیام راجرز افتاد و‌این دو افسر امریکایی تا توانست تاخت و تاز کردند حتی زمانیکه قایق های ایرانی که وینسنس و سایدس و مونتگمری را در تعقیب خود میدیدند.‌چاره ای جز بازگشت به پایگاه خود نداشتند راجرز قصد داشت با فشار به سایدس ناو را به حریم جزیره هنگام بفرستد تا ایرانی ها ناچار به شلیک به سایدس شوند تا مجوزی شود برای حمله ناوگان امریکا به پایگاه سپاه در جزیره هنگام که تنها عاملی که آنروز از یک فاجعه جلوگیری کرد تمرد کاپیتان کارلسون از دستور کاپیتان راجرز بود

حال به ماجرای روز واقعه میپردازیم که هواپیمای ایرانی ساقط شد

ایران بدنبال فشار زیاد سیاسی و نظامی که دردر چند ماه گذشته ( قبل از ساقط شدن پرواز ۶۵۵ ایران ایر )به این کشور تحمیل شده بود سعی میکند در جاییکه تسلط ان را کاملا در اختیار دارد یعنی خلیج فارس تلافی کند و به همین دلیل لیست اهداف خود را گسترده کرده و تمامی نفتکش هایی را که از عراق ، کویت و عربستان بارگیری شوند را در لیست اهداف خود قرار داده و حتی کشورهایی را هم که مواضع سیاسی بر علیه ایران اتخاذ کرده اند بعنوان دشمن در نظر میگیرد

البته ایران به هزینه ها و تبعاتی که این اقدام میتواند در بر داشته باشد توجهی نکرده
حملات ایران اولا باعث بالا رفتن قیمت نفت میشود و از سوی دیگر یک لیست عریض و طویل از کشورهای ذینفع را در مقابل ایران قرار میدهد
در واقع ایران به این نتیجه رسیده که وضعیت از این بدتر نمیشود زیرا تا همان موقع هم دو سوم کشورها بر علیه ایران بودند البته ما کاری به علت ان نداریم چون موضوع مورد بحث ما نظامی است

به همین دلیل هم ایران دیگر معذورات یا مماشات را کاملا کنار گذاشته ، ولی در مقابل ایالات متحده مثل همیشه وارد میدان شده و اعلام میکند که واحدهای نظامی این کشور به هر کشتی که نیاز به کمک داشته باشد کمک میکنند و این یعنی مزاحمت در کار واحدهای ایران

صبح روز حادثه یک کشتی لیبریایی بعنوان هدف توسط شناورهای ایرانی انتخاب و مورد حمله قرار میگیرد در همان لحظه هم ناوشکن یو اس اس مونتگمری در حال عبور از تنگه هرمز است که پیامهای کمک کشتی لیبریایی را دریافت میکند فرمانده منتگمری در صفحه رادار خود نزدیک به ۱۳ شناور ایرانی را شناسایی میکند

مسئله تعداد قایقها نیست ، مشکل اینجاست مکان درگیری نزدیک به پایگاه سپاه پاسداران است و انها میتوانند ظرف مدت کوتاهی نیروهای کمکی بیشتری اعزام کنندمنطقی ترین تصمیم کنار کشیدن ناوشکن از میدان جنگ بود
ولی فرمانده ناوشکن مونتگمری احتمالا تحت تاثیر اقدام روز گذشته قایقهای سپاه در تعقیب دیگرناو امریکایی تصمیم به مداخله میگیرد

با مداخله ناو امریکایی نفتکش لیبریایی که مانند بچه کرگدنی که مادر خود را انهم در شرف تکه تکه شدن یافته در حالیکه در استانه نابودی بود بسرعت خود را به نزدیک ناوشکن امریکایی میرساند تا در پناه ناو شکن از منطقه بلاخیز عبور کند همین نزدیکی زیاد نفتکش به ناوشکن هم کار را برای قایقها مشکل میکند هر گونه صدمه به نفتکش باعث رسیدن مواد مشتعل به ناوشکن میشود و این ممکن است اوضاع را پیچیده تر کند

با اخطار ناو به قایقها که در صورت ادامه شلیک به نفتکش با اقدام متقابل ناو مواجه میشوند قایقها برای لحظاتی به عقب میکشند شاید برای کسب تکلیف و دریافت دستور
اگر چه اقدام ناو امریکایی نوعی تعرض به کشور ایران بحساب می اید ولی با توجه به اتفاقات چند روزه گذشته پافشاری در ادامه درگیری میتواند باعث از کنترل خارج شدن اوضاع شود

در ادامه اشتباه بعدی رقم میخورد قایقهای ایرانی تصمیم به ادامه تنش میگیرند بدون اینکه استراتژی مشخصی داشته باشند
در حالیکه ناو امریکایی اتش به اختیار است و هرلحظه قادر به شلیک است قایقهای ایرانی گویا حتی دستور شلیک‌به ناو را هم ندارند سوالی که اینجا پیش می اید این است که وقتی دستور شلیک ندارند پافشاری به تعقیب و گریز برای چیست

تصور میشود به قایقها دستور داده شده زمانی مجاز به شلیک هستند که ناو امریکایی درگیری را شروع کند و پس از ان اقدام به افزایش تعداد قایق ها میکنند ولی مسئله اینجاست ناو امریکایی کاملا حرفه ای است و میداند که شرایط اصلا به نفع او نیست و فعلا باید وقت کشی کند تا نیروی کمکی برسد انموقع زمان درگیری است
اواکس امریکایی ها لحظه به لحظه در حال کنترل محل درگیری است و واحدهای مختلف امریکایی در حال رصد صحنه درگیری هستند

درگیری بی مورد روز گذشته قایقهای ایرانی سبب شد که دریادار لیتون اسمیت فرمانده ناوگروه ضربتی فورستال دو ناوشکن کلاس اسپرانس ناو گروه را که تسلیحات بسیار مدرن و موثری دارند را با نام یو اس اس نیکلسون و یو اس اس جان رودریگز را برای احتیاط از ناو گروه جدا و به نزدیکترین مکان اعزام کند این شناورها دارای دو قبضه توپ سنگین هدایت راداری ۱۲۷ میلیمتری هستند که علاوه بر هدایت راداری دارای دوربین اپتیکی هم هستند تا درصورت ورود به محیط الوده به جنگ الکترونیک کارکرد توپ مختل نشود گلوله توپ بسیار قوی بوده و میزان تخریب بالایی دارند گلوله های ۱۲۷ م م توپ حتی توان درهم خرد کردن ناوچه ها را دارند و توسط رادار AN/SPQ-9 ناو هدایت میشوند

در پشت سر توپ و چسبیده به سینه ناو دارای یک لانچر راکت دریایی است که هر راکت از کلاهکی ۴۳ کیلوگرمی برخوردار بوده و تا ۱۹ کیلومتر دامنه برد راکت ها است

از دیگر تسلیحات ناوشکن های اسپرانس دو لانچر چهارتایی موشک هارپون جمعا ۸ فروند موشک هارپون در اختیار داشت
دو گاتلینک ۲۰ میلیمتری ( توپ ۶ لوله ۲۰ میلیمتری ) هم در اختیار ناو بود که تا ۳ کیلومتر را پوشش میداد
ناوشکن های کلاس اسپرانس در واقع رزم ناو بودند ولی نیروی دریایی عمدا انها را به دلایلی ناوشکن خطاب میکرد و گرنه دارای تناژ ۹۷۸۰ تن بودند در قیاس با ناوشکن جماران ۱۴۲۰ تن اسپرانس گرگهایی در لباس شغال بودند
و حال این دو رزم ناو هم اماده ورود به هرگونه درگیری بودند

کاپیتان ویلیام راجرز از طریق جانشین خود مطلع میشود مونتگمری به دردسر افتاده وی زمانی در مونیتور اطاق اطلاعات ، ناو مونتمگری را میبیند که بیش از ۱۵ قایق ایرانی انرا دوره کرده و درحال چرخش به دور ناوشکن امریکایی هستند
راجرز دستور اماده باش کامل به نیروها میدهد و بی محابا با تمام سرعت به سمت محل درگیری حرکت میکند

در همانزمان اواکس هاوک ناو فورستال که در منطقه حضور دارد اعلام میکند یک فروند هواپیمای گشت دریایی پی -۳ اوریون که از پایگاهی در فارس برخواسته بسمت خلیج فارس در حرکت است اواکس اعلام میکند هواپیما گشت دریایی احتمالا مسلح و ممکن است برای پوشش قایقها اعزام شود
پس از دقایقی اواکس درخواست پشتیبانی ولی خب وینسنس نزدیکتر بود ، البته ناگفته نمانَد که ستاد مرکز فرماندهی ناوگان در بحرین تمایلی به کشاندن وینسنس در منازعه نداشت و ترجیح میداد رزم ناو راجرز خود را وارد نکند

به همین دلیل دریادار لِس فقط قصد داشت هلی‌کوپتر ناو وینسنس را به عملیات شناسایی اعزام کند. بنابراين کاپیتان ریچارد مک‌کنا رئيس واحد جنگ‌های سطحی ناوگان پنجم و درياسالار لِس، آن‌چه را كه تصور می‌کردند دستورات واضحی هستند به راجرز مخابره كرد:

«هلی‌کوپتر خود را برای شناسایی به شمال اعزام كنيد، ولی کشتی را در فاصله‌ای دورتر در جنوب نگه دارید. چون احتمال دارد شناورهاي بیشتری از پایگاه‌ سپاه در ابوموسی پيدا شوند.»

در ساعت 7:22، هلی کوپترSH-60B سی‌هاوک از روی عرشه وینسنس برخاست و با سرعت به‌سمت شمال پرواز كرد و ظرف 20 دقیقه بالای سر قايق‌هاي توپ‌دار ایرانی رسيد.
دریادار لیتون اسمیت به دریاسالار لس اعلام کرد که در صورت نیز اعلام کند تا بالگردهای تهاجمی سوپر کبرای مستقر در ناو را برای پشتیبانی از شناور ها اعزام کند

ستوان مارک کولییر خلبان هلی‌کوپتر ناو وینسنس با کد رمز اوشن لورد – 25 قايق‌هاي توپ‌داري را دید که دور یک کشتی باری آلمانی به نام دالاگیری پرسه مي‌زدند.

آن‌ها قصد شلیک نداشتند، كارشان یک تاکتیک ايذايي متداول بود.
كاپيتان ريچارد واتكينز و فرمانده ستاد درياسالار لي در بحرين نيز به تبادل پيام‌هاي راديويي گوش مي‌دادند
او بعدها در گزارش خود آورد كه اوضاع را رو به آرامش تلقي كرده و به همين دليل با خيالی آسوده، اتاق عمليات سرفرماندهي را براي انجام پاره‌اي مكاتبات و كارهاي اداري ترك كرده بود، ولی اوضاع در روي عرشه وينسنس، برخلاف تصور او، رو به وخامت مي‌رفت.

با بلندشدن صدای آژير، راجرز نیروهای خود را به مواضع رزمي فرستاد و به نيروهاي موضع‌گرفته در مقر سلاح‌های سبک در پهلوهاي کشتی دستور داد تا آماده مقابله با حمله شناورهای کوچک باشند

تمامی این زد و خوردها در حالی در جریان بود که کاپیتان رضائیان بدون اینکه اطلاعی از این حوادث داشته باشد امروز خلبان پروازی به مقصد دوبی بود که دقیقا از آسمان منطقه درگیری عبور میکرد. وی رهسپار فرودگاه مهرآباد بود
البته هرچند که منطقه درگیری از تنگه هرمز تا سواحل عمان گسترده شده بود.

موضوعی که میشد با کمی مماشات و عقب نشینی هرکدام از طرفین بدون صف آرایی در مقابل یکدیگر حل و فصل شود ،حال داشت از یک نمایش قدرت تبدیل به یک بحران عمیق میشد که حتی ممکن بود باعث جنگی تمام عیار بین دو کشور شود.
لج بازی بچه گانه کاپیتان راجر هاتان فرمانده ناو مونتگمری که احساس میکرد هنوز پسر بچه نوجوانی است که در یک زد و خورد بچگانه مدرسه ای و با نوجوانان کلاس دیگر حضور دارد و اگر کمی کوتاه بیاید متهم به ترسو بودن میشود ،
و از آن بدتر لج بازی قایق های توپدار که حالا میرفت تا پای دیگر یگانهای دو طرف را هم به حادثه بکشاند

کشتی تانکر لیبریایی نیز دقیقا مشابه انسانی بود که بدون آشنایی با فن شنا درحال غرق شدن است و برای حفظ جانش تقلا میکند و اکنون با ندانم کاری و عجله کاری خود داشت جان غریق نجات خود را هم به خطر می انداخت
کشتی بدون توجه به استانداردهای ایمنی از حد مجاز بیشتر به ناوشکن امریکایی نزدیک شده بود گو اینکه فکر میکرد اگر کمی فاصله بگیرد کارش تمام است و این مسئله شدید ناو شکن امریکایی را هم در خطر قرار داده بود. هرگونه شلیک به کشتی نفتکش میتوانست به انهدام ناو شکن منجر شود و این موضوعی بود که دو طرف بخوبی میدانستند

مونت‌گومری در ساعت ۷/۱۵ ، گزارش داد که صدای انفجارهایی را در حول وحوش این نفت‌کش شنيده است.این دقیقا همان چیزی بود که ناوگان پنجم نگران آن بود یعنی حمله به نفتکش و به خطر افتادن ناو خودی

بهمین دلیل حتی دریاسالار لس فرمانده ناوگان که هیچ علاقه ای به درگیری نداشت و در تمام طول چند روز گذشته
تلاش خود را برای جلوگیری از تنش کرده بود حال دیگر حفظ جان ملوانانش در اولویت بود

در واقع وی تنها چند روز دیگر مانده بود تا دوره ماموریت خود را در این جهنم به اتمام برساند لذا تمام تلاشش این بود که این چند روز را نیز بدون درگیری به اتمام برسد ، ولی ظاهرا سرنوشت طور دیگری رقم خورده بود

ستاد فرماندهی که تا آن لحظه مخالف وارد کردن رزم ناو وینسنس به منطقه تنش بود دید ظاهرا چاره ندارند و باید از وینسنس کمک‌بگیرند. بهمین دلیل بعد از شنيدن خبر این انفجارهای مرموز از بي‌سيم بود که ستاد مرکز فرماندهی ناوگان در بحرین تصمیم به تماس با وینسنس گرفت

دریادار آنتونی لِس ، فرمانده نيروهاي مشترك ضربت خاورميانه به رزمناو شمال شرقی دستور داد که از مونت‌گومری حمایت کند. ناگفته نمانَد که ستاد مرکز فرماندهی ناوگان در بحرین هنوز هم تمایلی به کشاندن وینسنس در منازعه نداشت. دریادار لِس فقط قصد داشت هلی‌کوپتر ناو وینسنس را به عملیات شناسایی اعزام کند. بنابراين کاپیتان ریچارد مک‌کنا، رئيس واحد جنگ‌های سطحی ناو گان پنجم و درياسالار لِس، آن‌چه را كه تصور می‌کرد دستورات واضحی هستند به راجرز مخابره كرد: «هلی‌کوپتر خود را برای شناسایی به شمال اعزام كنيد، ولی کشتی را در فاصله‌ای دورتر در جنوب نگه دارید. چون احتمال دارد شناورهاي بیشتری از پایگاه‌ سپاه در ابوموسی پيدا شوند.»
در ساعت 7:22، هلی کوپترSH-60B سی‌هاوک (ملقب به شاهین دریا) از روی عرشه برخاست و با سرعت به‌سمت شمال پرواز كرد و ظرف 20 دقیقه بالای سر قايق‌هاي توپ‌دار ایرانی رسيد. ستوان مارک کولییر، خلبان هلی‌کوپتر با کد رمز. اوشن لورد – 25 ، قايق‌هاي توپ‌دار دیگری را دید که دور یک کشتی باری آلمانی به نام دالاگیری پرسه مي‌زدند. آن‌ها قصد شلیک نداشتند، كارشان یک تاکتیک ايذايي متداول بود

وینسنس در میان ناوگان کشتی‌های آمریکاییِ مستقر در خليج فارس، وجهه خوبی نداشت. افسران دیگر رزم ناوهای امریکایی به‌استهزاء از این کشتی با نام رزمناو روبوتي یاد می‌کردند .آوازه ناو امریکایی حتی در بین همقطاران بریتانیایی و فرانسوی هم پیچیده بود و راجرز افسر سرشناسی بحساب می آمد و هرجا چند افسر ارشد دریایی در حال خنده و مزاح بودند حتما در حال گفتن خاطره ای از شیرین کاریهای راجرز بودند

يكي از هم‌قطاران او مي‌گويد راجرز در تمرين‌هایی كه در سن‌ديه‌گو با ماكت‌هاي جنگي روي ميز انجام مي‌شد، هميشه قواعد درگيري را زير پا مي‌گذاشت.

در خلیج سوبیک در فیلیپین، يك جلسه توجیهی برای آموزش قواعد درگیری در خلیج فارس تشکیل شده بود و مضحک ترین بخش ماجرا این بود که بالاترین مقامی که از ناو وینسنس در اين جلسه شرکت داشت، یک ناوبان یکم بود.

راجرز در حالیکه بسیار خشک و رسمی در اطاق فرماندهی رزم ناو در زیر هوای خنکی که از سیستم سرما ساز ناو‌ به او میخورد قطرات درشت عرق از سر ورویش جاری بود با کاپیتان راجر هاتان، فرمانده رزم ناو مونتگمری تماس برقرار کرد و به او دستور داد تا جايي كه مي‌تواند سرعت خود را کاهش دهد تا ناو وینسنس بتواند با حائل شدن بین آنها و قایق ها بتواند بعنوان سپر آنها عمل کند ، یکی از ویژگی های ویلیام راجرز که موجب میشد دیگران به او احترام بگذارند عرق بالا و تعصبی بود که روی همکاران خود داشت و حاضر بود جان خود را برای حفظ جان ملوانان و نیروهای زیر مجموعه و حتی همکاران خود بخطر بیندازد کاری که همین حالا داشت انجام میداد. راجرز میدانست اگر نفتکش آسیب ببیند ممکن است رزم ناو هم دچار آسیب دیدگی شود به همین دلیل سعی داشت از ناو خود بعنوان سپر برای دو شناور در خطر استفاده کند

کاپیتان هاتان فرمانده مونتگمری اقدام به تماس با کشتی نفتکش کرد و به آنها اطمینان داد که از منطقه خطر دور شده اند و با توجه به محموله خطرناکی که استوال همراه دارد و اینکه احتمال درگیری وجود دارد لذا نفتکش بسمت راست گردش کرده و از شناورها فاصله بگیرد .هاتان به کشتی اطمینان داد ناو محافظ و دو رزم ناو امریکایی هم در حال رسیدن هستند و در صورتیکه اشکالی پیش بیاید از آنها حمایت خواهند کرد

فرمانده نفتکش استوال در حالیکه از حمایت رزم ناو امریکایی قدردانی میکرد بسمت راست راه خود را ادامه داد و از منطقه درگیری فاصله گرفت

كاپيتان ريچارد واتكينز فرمانده جنگ های سطحی و فرمانده ستاد درياسالار لي در بحرين بهمراه دریادار لیتون اسمیت فرمانده ناو گروه ضربتی یو اس اس فورستال نيز به تبادل پيام‌هاي راديويي گوش مي‌داد. او بعدها در گزارش خود آورد كه اوضاع را رو به آرامش تلقي كرده و به همين دليل با خيالی آسوده، اتاق عمليات سرفرماندهي را براي انجام پاره‌اي مكاتبات و كارهاي اداري ترك كرده بود، ولی اوضاع در روي وينسنس، برخلاف تصور او، رو به وخامت مي‌رفت.

مگر میشود کاپیتان گلادیاتور وسط معرکه حضور داشته باشد و اوضاع رو به بهبود برود

کاپیتان راجرز دستور به صدا درامدن اماده باش جنگی را صادر کرد با بلندشدن صدای آژير، کاربران تسلیحات ناو سراسیمه بسمت سلاح های خود میرفتند راجرز نیروهای خود را به مواضع رزمي فرستاد تا اماده شلیک باشند و به نيروهاي موضع‌گرفته در مقر سلاح‌های سبک در پهلوهاي کشتی دستور داد آماده مقابله با حمله شناورهای کوچک باشند و درعین سخاوتمندی ، راجرز به آنها اجازه داد در صورت نزدیک شدن قایق های دشمن و یا حتی تصور آنها از اینکه قایقها قصد حمله به ناو دارند به صلاحدید خود اجازه آتش دارند

بزودی رادار هدایت آتش پس از کسب اهداف کوچک خود که بصورت دایره های ریزی با طلاطم آب دریا بر روی صفحه رادار پایین بالا میکردند روی اهداف قفل شد در این حالت اگر شناورهای مقابل هشدار دهنده راداری داشتند متوجه خطر میشدند ولی بعید بود قایق های مقابل چنین تجهیزاتی داشته باشند دو توپ ۱۲۷ میلیمتری کشتی با مهمات شدیدالانفجارترکش شونده مجاورتی که مملو از ساچمه های فلزی بزرگ و کوچک بود اماده شلیک بود انفجار هرکدام از این گلوله ها بارانی از ساچمه های ریز و درشت را راه می انداخت و اصابت تنها چند عدد از انها میتوانست قایق کوچکی را غرق کند
دو توپ بوش مستر ۳۰ میلیمتری دریایی ناو هم که تا ۵ کیلومتر را میتوانست در تیرس خود داشته باشد و دارای نرخ آتش بالایی بود روی هدف نشانه رفته بود همچنین ۴ مسلسل سنگین کالیبر ۵۰ هم در حالت اماده بودند و تنها اشاره راجرز برای حمله کافی بود همزمان کاپیتان کارلسون فرمانده ناوشکن سایدس که به راجرز لقب گلادیاتور داده بود و او نیز تقریبا به محل درگیری رسیده بود در اطاق اطلاعات ناو و در حالیکه به مکالمات رادیویی و صفحه رادار نگاه میکرد ، در همان لحظه که راجرز اماده شده بود
کارلسون دست خود را به سمت معاون خود گرفت و در حالیکه دست خود را مشت کرده بود انگشت شصت خود را به سمت پایین گرفت ، این علامتی بود که پس از یک رزم خونین به گلادیاتور پیروز اشاره میکرد کار رقیب را تمام کند
وحالا نشان دادن چنین علامتی یعنی اینکه گلادیاتور دست به ماشه میرود تا کار را تمام کند

پرواز تهران دبی

تاریخ ۱۲تیر ۱۳۶۷ (۳ژوئیه ۱۹۸۸) هواپیمای ایرباس ای ۳۰۰ هواپیمایی جمهوری اسلامی با شناسه پرواز شماره ۶۵۵ (IR655) در حال آماده شدن جهت سوار نمودن مسافران بود کاپیتان محسن رضائی خلبان هواپیما در حال کنترل چک لیست ها و سایر مراحل تشریفاتی برای پرواز بود طبق برنامه قبلی هواپیما پس از انجام کارهای اداری و سوخت گیری به سمت ترمینال اصلی حرکت میکند تا مسافران مبدا تهران سوار شوند پس ازآن ساعت ۹ آماده حرکت به بندرعباس خواهد شد و آنجا نیز پس از توقفی بسیار کوتاه برای سوار کردن مسافران به سمت دوبی تیک آف خواهد کرد
متأسفانه کاپیتان رضایی بهیچوجه اطلاع نداشت دقیقا در همان زمان که وی در حال انجام کارهای اداری خود است چه درگیری سنگینی در خلیج فارس براه افتاده و بازهم با اظهار تأسف باید گفت هیچ ارگانی سعی نکرد از پرواز هواپیما بر روی منطقه ای که حالا دیگر تبدیل به یک جبهه جنگ تمام عیار شده بودجلوگیری کند یا دستکم پرواز را به تعویق بیندازند و یا حداقل به خلبان هشدار دهند هیچ گاه مشخص نشد چرا حتی یک اخطار تنها هم به خلبان داده نشد ؟

کاپیتان رضایی هرگز نمیدانست که این آخرین پرواز وی خواهد بود آنهم تنها بخاطر سهل انگاری دیگران

پایان بخش اول

بقلم میناگلرو


برچسب‌ها: میناگلرو, نویسنده در جنگاوران

ارسال توسط میناگلرو